اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یا18 حقیقت انکار نشدنی درباره زندگی!
1- زندگی همونطوری میشه که می خواین!
ابتدا قبل از اینکه در مورد پول یا سیاست شکایت کنین، از شما می خوام 5 دقیقه چشماتونو ببندین و روی بزرگترین و مهم ترین رویاهاتون تمرکز کنید، اون ها رو بدون هیچ محدودیتی تصور کنید! حالا چشماتون رو باز کنید و به من بگین که حالا چقدر احساس بهتری از زندگی دارین؟ این حس رو همیشه با خودتون نگه دارید و شرع کنید رویاهاتون رو به واقعیت تبدیل کنید!
2- پرکار بودن بیش از حد الزاما شما رو بهتر از بقیه نمی کنه، فقط شما رو پرکارتر و خسته تر می کنه!
بعضی از مردم فکر می کنند اگر بیش از حد کار کنند یا بیش از حد مشغول باشند بهتر و مهم تر از دیگرانند! این درست نیست! شما ممکنه مثل یک زنبورعسل کار کنید و در نهایت نتیجه اندکی داشته باشید! پس از زمانتون درست و عاقلانه و پربازده استفاده کنید!
3- شادی مهم ترین حالت زندگیه، سعی کنید همیشه اون رو به دست بیارید!
وقتی 5 ساله بودم ، مادرم به من گفت "شادی کلید زندگیه!"
وقتی بزرگ تر شدم و به مدرسه رفتم از من خواستند بنویسم که میخوام در آینده چی بشم؟
من نوشتم: "شاد!"
معلم به من گفت که معنی سوال رو درست نفهمیدم
و من به او گفتم: "شما معنی زندگی رو درست نفهمیدین!"
4- رفتن به دانشگاه برابر با موفقیت نیست!
توجه داشته باشید که دانشگاه تنها فرصتی برای رشد شخصی برای شما فراهم می کنه! همونطور که رفتن به دانشگاه برابر با موفقیت نیست نرفتن هم برابر با عدم موفقیت نیست! همه چیز بستگی به شما داره!
5- هیچکس رویاهای شما را به حقیقت تبدیل نمی کنه!
رویاهای بزرگی تو سرتون دارین؟ این عالیه! اما هیچ وقت منتظر کسی نباشید که بیاد و اون رو به شما تقدیم کنه چون سزاوارش هستین یا باید اونو بست بیارید! نه! همچین کسی قرار نیس بیاد، در حقیقت اون شخص فقط خود شما هستین!
6- هنوز قراره تو چیزای مختلفی شکست بخورین!
حتی اگه به سختی همه تلاشتون رو بکنین باز هم احتمال داره شکست بخورین! اما شکست نتیجه دلخواه شما نیست! پس دوباره بایستید و دلیلی برای ادامه بهتر مسیر پیدا کنین. برای هدفتون همیشه انگیزه های محکمی داشته باشید! تلاش کنید، شکست بخورین، اما در نهایت شما هستید که موفق می شوید!
7- شکست یه راهنماست!
شکست خوبه، شکست به ما می گه کجای مسیر رو درست رفتیم و کجای اون رو غلط! کافیه به صداش گوش بدیم!
8- سرگرمی ها عوض شده
هیچکس نمیخواد اعتراف کنه که گوشی هوشمندش همه زندگیش رو اشغال کرده حتی با خودشون به دستشویی و حمام میبرن تا هر لحظه اون رو چک کنن! این گوشی ها زندگی واقعی، زندگی با خانواده و زندگی با دوستان رو مختل کرده اند، بهتره بیشتر به این موضوع توجه کنین! قبل از اینکه تو روابطتون دچار شکست بشین و قبل از اینکه دیر بشه! پیشنهاد می کنیم گاهی عمدا اونو جا بذاریم تا چهره آدمایی که یه روز اونا به جای این گوشی ها اوقات فراغت و تنهایی ما رو پر می کردن، ببینیم!
9- مقایسه خودتون با دیگران یکی از عوامل ناخشنودی است
فیسبوک، اینستاگرام و سایر شبکه های اجتماعی باعث شده هرکسی که یک اتفاق براش میفته، بچه دار میشه، یک خرید بزرگ انجام میده، به یک تعطیلات فوق العاده میره یا یک غذای عالی می خوره، شما به صورت اجتناب ناپذیر از اون فورا مطلع بشین! این نوع روابط اجتماعی فقط باعث میشه شما خودتون رو مقایسه کنین و حس ناخشنودی بهتون دست بده. پس خودتون رو با جلوگیری از مقایسه با دیگران، همین امروز از این حس های بد نجات بدین! و یادتون باشه که شما هیچ وقت تمام حقیقتی رو که در واقعیت پشت این عکس های زیبا و فریبنده اتفاق میفته رو نمی بینید!
10- اگه دنبال باهوش ترین فرد هستین، دنبال کسی باشید که بیشتر میبینه و گوش میده!
همه ما می دانیم کسانی که بیشتر می دونن کمتر حرف می زنن و کسانی که کمتر میدونن پرحرفی زیاد می کنن!
11- مرگ یک محرک بزرگه!
به یاد داشته باشید مرگ خیلی نزدیکه، این یادآوری مهم ترین ابزاریه که در اختیار دارین، تو فرصت کمی که دارین تلاش کنید به رویاهاتون برسین، انتخاب های بزرگ در زندگی داشته باشین، و به سهمتون از زنده بودن برسین!
12- حس مشترک مثل دئودورانته!
حس های مشترک اصلا مشترک نیستند، بعضی ها به اون کمتر نیاز دارن و بعضی ها بیشتر! اما جالب اینجاست کسایی که بیشتر به اون نیاز دارند ازش کمتر استفاده می کنن!
13- مردم سریع هم رنگ جماعت می شوند!
به این جمله فکر کنید: آیا شما واقعا چیزهایی که شما رو ناامید می کنن رو میخواین؟ ممکنه جوابتون مثبت باشه یا منفی. اگه مثبته، از خودتون بپرسید چرا؟! با خودتون روراست باشید! چرا باید چیزهایی رو که باعث ناراحتی و ناامیدی شما میشن رو بخواین؟! خیلی از مردم پولی که به دست میارن رو صرف خرید چیزهایی می کنن که به اون نیاز ندارن، یا کارهایی رو می کنن که دوست ندارن فقط برای اینکه مثل بقیه باشن یا اونها رو تحت تاثیر قرار بدن! بهتر نیست خودمون باشیم و برای خواسته های خودمان تلاش کنیم؟ شاید اینطوری حس بهتری داشته باشیم!
14- موسیقی خوب می تونه زخم های شما رو التیام بده!
موسیقی خوب! موسیقی که از گوش دادنش لذت ببرید و حس آرامش و شادی به شما بده نه اینکه حس ناراحتی یا افسرگی شما رو چند برابر کنه و یا برعکس هیجانات غیرمعقول به شما القا کنه! یه موسیقی خوب می تونه روح شما رو پرواز بده...
15- پول فقط یک کاغذه که ما براش ارزش گذاشتیم!
و ما همه چیزمون رو برای این کاغذ فدا می کنیم! وقتی آخرین رودخانه هم آلوده شد، و آخرین درخت قطع شد و آخرین ماهی هم شکار شد و... اونوقت متوجه می شیم که پول رو نمی تونیم بخوریم!! و اونوقت می فهمیم که پول فقط یک کاغذه که همه ارزش هامون رو داریم فدای اون می کنیم!
16- مردم حقیقت رو پنهان می کنند
ما خودمون رو می ترسونیم، محدود می کنیم و تحت فشار قرار می دیم برای اینکه ایده آل باشیم! ما خود واقعیمون نیستیم چون از اون وحشت داریم، چون می ترسیم شایسته ما نباشه، چون می خوایم اونی باشیم که همه می پسندن. پس ما پنهان کاریم و یا شاید فریبکار!
17- ممکنه شما هیچوقت برای برداشتن قدم بعدی احساس آمادگی نکنید!
اما باید این کارو بکنید! اگه فرصتی براتون پیش اومد و شما فکر کردید آمادگی لازم رو ندارید، بدونین که شما هیچ وقت اون کار رو انجام نمیدین!
18. حقیقت ذهنیه!
به نظر شما حقیقت چیه؟ چیزی که واقعا اتفاق میفته؟ یا چیزی که فکر میکنید اتفاق میفته؟
این اتفاق ناگوار شاید برای خیلی از شما افتاده باشد که تلفن شما در جیب شلوار یا کیف خود بوده باشد و در اثر اصطکاک با سایر وسایل موجود در جیب یا کیف صفحه نمایش دستگاهتان خش شده باشد در این مطلب نکاتی کاربردی برای از بین بردن این خط و خش ها بازگو خواهیم کرد.
1- استفاده از خمیر دندان
این وسیله را این روز ها فک میکنم در خانه ای نباشد که پیدا نکنید نکته جالب در مورد خمیر دندان این است که از آن نه تنها برای تمیز کردن دندان ها یا گرفتن خش سی دی استفاده کنید بلکه میتوانید برای از بین بردن خط و خش های روی تلفن هوشمندتان استفاده کنید
-برای این کار ابتدا مقدار کمی از خمیر دندان را روی یک پارچه نرم و تمیز بگزارید
-با استفاده از پارچه آغشته به خمیر دندان روی نقاطی که خش دارد بکشید
-پس از انجام مراحل بالا حالا با یک دستمال تمیز خیس شده با مایع های شونده صفحه نمایش بر روی صفحه بکشید.
2-استفاده از کرم های خش گیر ماشین
با خرید این کرم ها میتوانید علاوه بر از بین بردن خش های روی بدنه ماشین خط و خش های ایجاد شده روی صفحه نمایش گوشی را از بین ببرید برای این کار کافی است مقداری کم از کرم را روی یک پارچه نرم و تمیز قرار دهید و بر روی گوشی بکشید سپس با استفاده از دستمال تمیزی دیگر صفحه نمایش گوشی را تمیز نمایید.
3-استفاده از دریل های خش گیر
با استفاده از این وسیله های میتوانید خط و خش های صفحه گوشی خود را از بین ببرید .البته لازم به ذکر است برای استفاده از این وسیله ها مهارت خاصی نیاز است .
4-پودر بچه !
با اضافه کردن مقداری آب به پودر بچه و کشیدن بر روی خش های گوشی میتوانید خط و خش های روی صفحه گوشی را پاک کنید.
5-روغن سبزیجات
برای خط و خش های بسیار ریز و کوچک استفاده از روغن سبزیجات میتواند بسیار مفید و کار ساز باشد.
اصطلاح هنگ کردن این روزها برای انبوه جمعیت دارندگان گوشیهای هوشمند تلفن همراه، امری آشنا بوده و رهایی از این مشکل دغدغهای همهگیر شده است؛ اما با رعایت برخی نکات میتوان تا حد زیادی جلوی این مشکل را گرفت.
هنگ کردن گوشیهای تلفن همراه موضوعی است که مشترکان در بسیاری موارد آن را به برند گوشی خود نسبت میدهند، اما به گفته کارشناسان، یکی از بزرگترین مشکلاتی که به نارضایتی مردم از گوشیها منجر میشود پایین بودن اطلاعات مردم هنگام خرید گوشیهای تلفن همراه است.به عنوان مثال برخی افراد گوشیهایی با CPU پایین خریداری کرده و اطلاعات فراوان بر روی آن میریزند که همین مساله باعث پایین آمدن سرعت گوشی و هنگ کردن آن میشود.
البته در برخی موارد خرید گوشیهای تقلبی و یا برندهای نامناسب هم میتواند به این مشکلات دامن بزند اما در موارد بسیاری هنگ کردن گوشیهای تلفن همراه به بحث استفاده از آنها بازمیگردد.بسیاری از افرادی که از سیستمعامل اندروید استفاده میکنند از برنامههایی مانند بازار و غیره استفاده کرده و بازیها یا برنامههای متعددی را برروی گوشیهای خود نصب میکنند، درنتیجه حافظه گوشی آنها پر میشود و این مساله سرعت گوشی را به شدت کاهش میدهد.
علاوه بر این گاهی برخی گوشیها علاوه بر حافظه خود گوشی، از رم جانبی هم کمک میگیرند که در این موارد مشکل هنگ کردن گوشی میتواند بیشتر شود. به همین دلیل لازم است افراد زمانی که گوشی میخرند دقت داشته باشند که سرعت CPU آن از چه قرار است و چه قدر حجم آن گوشی برای فعالیت آنها کفایت می کند.
به عنوان مثال اگر یک گوشی دو گیگ حافظه دارد، نباید بیش از ۱.۵ گیگ آن پر شود چرا که در غیر این صورت سرعت گوشی به شدت کاهش پیدا میکند و بر همین اساس برنامهها را دیر باز میکند و فرد مجبور میشود اطلاعات خود را پاک کرده و یا نسبت به فلش کردن گوشی اقدام کند.
نکته دیگر آن که آلوده شدن گوشی به ویروسها و بدافزارها نیز میتواند این مشکل را افزایش دهد و بر همین اساس لازم است برای گوشیهای تلفن همراه هر چند وقت یک بار حافظه خارجی یا گوشی خود را با نرمافزارهای ویروسیاب، ویروسکشی کنید. برای این کار نیاز به هزینه ندارید و لازم نیست حتما دیگران این کار را انجام دهند بلکه تنها کافی است یکی از آنتی ویروسهای قوی را دانلود و نصب کرده و سپس گوشی خود را به سیستم متصل کرده و ویروسیابی را انجام دهید.
با تمام این تفاسیر ممکن است همچنان در مواردی با مشکل هنگ کردن گوشی مواجه شوید. گاهی نیز این مشکل چنان جدی است که گوشی شما هیچ فعالیتی انجام نداده و برای مدتی به طور کامل از کار باز میماند. در گذشته که اغلب گوشیهای تلفن همراه باطریهای جدا داشتند این امکان وجود داشت که زمان ایجاد چنین مشکلی با خارج کردن باطری و جاگذاری مجدد آن دستگاه را وادار به تنظیم مجدد کرد.
اما اکنون در موارد متعدد برخی گوشیهای پرطرفدار تلفن همراه به گونهای طراحی شدهاند که باطری آنها داخل ساختار گوشی قرار داشته و امکان جداسازی آن وجود ندارد.کارشناسان مختلف برای حل این مشکل نیز پیشنهاداتی داشته و بر اساس برند گوشی راهکارهایی ارائه کردهاند.
طبق این توصیهها در شرایطی که گوشی شما به گونهای هنگ کرده که امکان هیچ فعالیتی را به شما نداده و حتی قادر به خاموش کردن آن هم نیستید، احتمالا با به کار بستن این راهکارها میتوانید گوشی تلفن همراه خود را خاموش کنید تا با روشن کردن مجدد آن دستگاه مجبور به تنظیم مجدد شود.بدین ترتیب در برندهای مختلف میتوان برای گوشیهایی که باطری آنها در داخل ساختار وجود دارد به شیوههای ذیل اقدام کرد:
آیفون : کلید پاور و خانه را تا خاموش شدن گوشی پایین نگه دارید. سپس مجددا به حالت عادی گوشی خود را روشن کنید.
سامسونگ، ال.جی، هوآوی، ایسوس (مدلهای اندروید) – کلید پاور را تا زمانیکه گوشی خاموش شود پایین نگه دارید. سپس بار دیگر گوشی خود را به حالت عادی روشن کنید.
سونی، اچ.تی.سی (مدلهای اندروید) – کلید پاور و بلند کردن صدا را را با هم پایین نگه دارید تا زمانیکه گوشی خاموش شود.
در صورت نیاز، کلید پاور را برای روشن کردن آن فشار دهید. به خاطر داشته باشید برخی گوشیهای سونی دارای دکمه تنظیم مجدد تعبیه شده هستند.
برای مثال در مورد Sony Xperia Z2، این دکمه در کنار محل سیمکارت زیر درپوش تعبیه شده است.
موتورولا، تمام گوشیهای نوکیا لومیا – کلید پاور و کم کردن صدا را تا خاموش شدن گوشی با هم پایین نگه دارید. سپس در صورتیکه به طور خودکار روشن نشد، به حالت معمولی آن را روشن کنید.
اما هرگاه هنگ کردنهای گوشی بیش از حد متعارف شده و امکان استفاده مناسب از گوشی و برنامههای آن فراهم نبود لازم است نسبت به ریست کردن گوشی خود اقدام کنید که دراین خصوص سه راهکار وجود دارد.
در مرحله اول شما میتوانید گوشی خود را به طور معمولی ریست کنید اما اگر با این اقدام مشکل شما برطرف نشد، در مرحله دوم میتوانید گوشی خود را به طور کلی ریست کرده و تنظیمات آن را به حالت کارخانه درآورید.
البته لازم است قبل از این مرحله از تمام اطلاعات لازم یک کپی تهیه کنید چراکه با این اقدام تمام اطلاعات گوشی شما از بین رفته و گوشی همانطور که گفته شد به حالت تنظیمات کارخانه باز میگردد.
نحوه غیرفعال کردن به روز رسانی ویندوز 10
یکی از امکاناتی که در ویندوز 10 برای کاربران که هم دارای نکات مثبت و هم منفی است امکان آپدیت خودکار ویندوز بصورت پیشفرض است در نسخه های قدیمی کسانی که از اینترنت حجمی استفاده میکردند میتوانستند با غیر فال سازی آپدیت خودکار حجم بیشتری ذخیره کنند اما در ویندوز 10 این امکان از بین رفته است و بصورت پیشفرض ویندوز فایل های بروزرسانی را دریافت میکند.
روش غیر فعال کردن آپدیت (به روز رسانی) اتوماتیک در ویندوز 10:
1. Run را باز کنید. (کلید Windows + R را بفشارید)
2. بعد از باز شدن پنجره، دستور زیر را در این پنجره بنویسید و اینتر را بزنید:
Services.msc
3. صفحه ای برای شما باز می شود؛ در لیست به دنبال گزینه Windows Update بگردید و بر روی آن دوبار کلیک کنید تا پنجره آن باز شود.
4. در این پنجره از قسمت Startup Type گزینه Disable را انتخاب کنید.
5. در پایین پنجره گزینه ای به نام Stop وجود دارد. کافی است بر روی آن کلیک کنید تا آپدیت خودکار ویندوز غیر فعال شود.
نکته: اگر بعدها تصمیم گرفتید اقدام به آپدیت ویندوز کنید، باید دوباره این راه ساده را بروید و بر روی دکمه Start کلیک کنید.
سنایی غزنوی در یک نگاه
نیما طاهری
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی در سال 473 هجری قمری در شهر غزنین (در افغانستان امروزی) پا به عرصهی هستی نهاد، و در سال545 هجری قمری در همان جا در گذشت . او در آغاز جوانی، شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی و بهرام شاه بن مسعود بود. ولی بعد از سفر به خراسان و اقامت چند ساله در این شهر و نشست و برخاست با مشایخ تصوف، در منش، دیدگاه و سمتگیری اجتماعی وی دگرگونی ژرفی پدید آمد. از دربار بریده و به دادخواهی مردم برخاست، بر شریعت مداران و زاهدان ریایی شوریده و به عرفان عاشقانه روی آورد.
سنائی در دورهی اول فعالیتهای ادبی خویش شاعری مداح بود، روش شاعران غزنوی، به ویژه عنصری و فرخی را تقلید میکرد. در دورهی دوم، که دورهی دگرگونی وی بود، به نقد اجتماعی و طرح اندیشههای عرفان عاشقانه پرداخت. دربارهی دگرگونی درونی و رویكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه افسانههای گوناگونی را ساخته و روایت كردهاند كه یكی از شیرینترین افسانهها را جامی در نفحاتالانس این گونه روایت كرده است: «سلطان محمود سبكتكین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار كفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیدهای گفته بود. میرفت تا به عرض رساند. به در گلخن كه رسید، از یكی از مجذوبان و محبوبان، آوازی شنید كه با ساقی خود میگفت : «پر كن قدحی به كوری محمودك سبكتكین تا بخورم!»
ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»
گفت: «بس مردكی ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وی درآمده است، در حیز ضبط نه درآورده میرود تا مملكت دیگر بگیرد.»
یك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحی دیگر به كوری سناییك شاعر!» ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف است.»
گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به كاری مشغول بودی كه وی را به كار آمدی. گزافی چند در كاغذی نوشته كه به هیچ كار وی نمیآید و نمیداند كه وی را برای چه كار آفریدهاند.»
سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هوشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوك مشغول شد».
در واقع سنایی اولین شاعر ایرانی پس از اسلام بشمار میرود که حقایق عرفانی و معانی تصوف را در قالب شعر ارائه کرده است.او درسرودن مثنوی، غزل و قصیده توانایی فوق العادهای داشت. بد نیست بدانید كه سنایی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی كه مسعود در اسارت بود، برای او تدوین كرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و منتشر شد كه این خود حكایت از منش انسانی او دارد.
سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر پژوهندهگان او را پایه گذار شعر عرفانی می دانند. کاری که او آغاز کرد، باعطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید.
درونمایهی عرفانی و غزلسرایی عارفانه- عاشقانه، تنها نوآوری اینشاعر بزرگ در ادب پارسی نیست. او در بیشتر قالبهای شعر پیش از خود بازنگری میکند و حال و هوایی تازه ای در کالبد آنان میدمد. برای نمونه اگر به سیر قصیده سرایی از فرخی و کسائی مروزی تا عصر سنایی نگاه کنیم، متوجه تکرار درونمایهها و تصویرها میشویم. در واقع انگار شاعران دیگر حرفتازهای در شعرهایشان نداشتهاند. شعر آنان فقط یک درونمایه داشت و آن هم ستایش پادشاه و اُمرا ووزرا بود، که حتا از نظر ادبی نیز دیگر چنگی به دل نمیزد و تازگی هم نداشت. یعنی اگر در قرن چهارم هجری قمریاز خواندن مدیحه سراییهای فرخی سیستانی میشد از نظر ادبی لذت برد، در دوره سنایی دیگر خواندناین اشعار لذتی نداشت. سنایی با وارد کردن درونمایههای عرفانی، اخلاقی و اجتماعی، جان و روح تازهای به کالبد بی جان قصیده دمید. سنایی به جز درونمایههای عرفانی و اندرزهای اخلاقی؛ نوعی نقد اجتماعی را نیز وارد قصیده کرد که پساز او مورد توجه شاعری مثل کمالالدین عبدالرزاق قرار گرفت. سنایی در حوزهی قصیدهیعرفانی نیز نوآوریهایی داشته که خاقانی در این زمینه از او تاثیر گرفته است. غزلهای عارفانه و عاشقانهی وی نیز راه گشای، غزل عرفان عاشقانه بود. بدین اعتبار میتوان گفت مولانا در غزل عارفانه، سعدی در سرودن غزلعاشقانه، حافظ در سرودن غزل عارفانه و رندانه همه بهرهمنداز خوان سنایی هستند. مولانا كه خویش را وامدار عطار و سنایی میداند در بیتی از مثنوی این ارادت را نشان داده و گفته است: «عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما درپی سنایی و عطار آمدیم»
سنایی با غریبهگردانی و آشنا زدایی از مفاهیم پُر شور غزل عاشقانه، از شعر بی روح و سرد زاهدانه فاصله میگیرد و با دمیدن درونمایهی عارفانه به مفاهیم غزل عاشقانه، معشوق ومی زمینی را به حاشیه میراند و معشوق و می آسمانی را به مرکز فرا میخواند.
شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. درونمایهی بیشتر قصاید او در نكوهش دنیاداری ودنیاداران است. او با زاهدان ریایی و شریعتمداران درباری و حكام ستمگر كه هر كدام توجیهگر كار دیگریهستند، بیپروا میستیزد و از بیان حقیقت عریان كه تلخ و گزنده نیز میباشد، هراسی به دل راه نمیدهد. البته وی از عافیت طلبی و تن به هر خواری دادن و دِرَم طلبی مردم نیز شکایت میکند.
سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی كهدامنگیر زمانه شده است، نشان میدهد كه ، تفكر شبه یونانی بر تفكر شرعی و وحیانی غلبه كرده است؛ در صوفیان،صفایی نیست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شیر و شكر شده است ؛ حرامخواری رایج و پارسایان خوب كردار منزوی شدهاند؛ و نشانیاز جامعهی بسامان و نیک منشی فردی دیده نمیشود.
بخش عمدهای ازدرونمایه و اندیشه در قصاید سنایی بر مدار انتقادهای اجتماعی میگردد. لبهی تیز تیغ زبان اودر بیشتر موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنایی با تصویر زندگیزاهدانهی پیامبر و صحابه و تأكید بر آن در قصاید، سعی دارد جامعه آرمانی مورد نظرخود را نشان دهد.
ترویج آموزههای زهد و عرفاننیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نكوهش دنیا، مرگ اندیشی،توصیه به گسستن از آرزوهای بیحد و حصر، ترویج قناعت پیشهگی و مناعت طلبی، کوشش برای به جوشش در آوردن گوهر حقیقی آدمی، ازمضامین رایج قصاید اوست:
ای مسلمانان! خلایق، حال دیگر كردهاند از سر بیحرمتی، معروف، منكر كردهاند
شرع را یك سو نهادستند، اندر خیر و شر قول بطلمیوس و جالینوس، باور كردهاند
عالمان بیعمل، از غایت حرص و امل خویشتن را، سخرهی اصحاب لشكر كردهاند
خون چشم بیوگان است، آن كه در وقت صبوح مهتران دولت اندر جام و ساغركردهاند
تا كی از دارالغروری ساختن دارالسرور تا كی از دارالفراریساختن دارالقرار
بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش در ره رعنا سرایدیو و چندان كار و بار
آثار او عبارتند از:
حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه - سیر العباد الی المعاد - دیوان قصاید و غزلیات - عقل نامه - طریق التحقیق - تحریمهالقلم - مکاتیب سنائی - کارنامه بلخ - عشق نامه و سنائی آباد.
نمونههایی از قصاید سنایی
1
منسوخ شد مروت و معدوم شدوفا زین هر دو مانده نام چوسیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکیسفه شد دوستی عداوت و شد مردمیجفا
گشتهست باژگونه همه رسمهایخلق زین عالم نبهره و گردونبیوفا
هر عاقلی به زاویهای ماندهممتحن هر فاضلی به داهیه ای گشتهمبتلا
آنکس که گوید از ره معنیکنون همی اندر میان خلق ممیز چو منکجا
دیوانه را همی نشناسد زهوشیار بیگانه را همی بگزیند برآشنا
با یکدگر کنند همی کبر هرگروه آگاه نه کز آن نتوان یافتکبریا
هرگز بسوی کبر نتابد عنانخویش هرکه آیتی نخست بخواند ز هلاتی
با این همه که کبر نکوهیدهعادتست آزاده را همی ز تواضع بودبلا
گر من نکوشمی به تواضعنبینمی از هر خسی مذلت و از هر کسیعنا
با جاهلان اگرچه به صورتبرابرم فرقی بود هرآینه آخر میانما
آمد نصیب من ز همه مردمان دوچیز از دوستان مذلت و از دشمنانجفا
قومی ره منازعت منگرفتهاند بیعقل و بیکفایت و بیفضلو بیدها
بر دشمنان همی نتوان بودموتمن بر دوستان همی نتوان کردمتکا
من جز به شخص نیستم آن قومرا نظیر شمشیر جز به رنگ نماند بهگندنا
با من همه خصومت ایشان عجبترست ز آهنگ مورچه به سوی جنگاژدها
گردد همی شکافته دلشان ز خشممن همچون مه از اشارت انگشتمصطفا
چون گیرم از برای حکیمی قلمبه دست گردد همه دعاوی آن طایفههبا
ناچار بشکند همه ناموسجاودان در موضعی که در کف موسا بودعصا
ایشان به نزد خلق نیابندرتبتی تا طبعشان بود ز همه دانشیخلا
2
مرد هشیار در این عهدکمست ور کسی هست بدینمتهمست
زیرکان را ز در عالم وشاه وقت گرمست نه وقتکرمست
هست پنهان ز سفیهان چوقدم هر کر پا در ره حکمتقدمست
و آن که راهست ز حکمترمقی خونش از بیم چو شاخ بهقمست
و آن که بیناست رود از پیامن راه در بسته چو جذراصمست
از غم و خال شرف مر همهرا پشت دل بر شبه نقشغمست
هر کجا جاه در آن جاهچهست هر کجا سیم در آن سیمسمست
هر کرا عزلت خرسندیخوست گر چه اندر سقر اندرارمست
گوشه گشتست بسان حکمت هر که جویندهی فضل وحکمست
دست آن کز قلم ظلمتهیست پای آنکس به حقیقتقلمست
رسته نزد همه کس فتنهگیاه هر کجا بوی تف و نامنمست
همه شیران زمین درالمند در هوا شیر علمبیالمست
هر که را بینی پر باد زکبر آن نه از فربهی آن ازورمست
از یکی در نگری تا بههزار همه را عشق دوام ودرمست
پادشا را ز پی شهوت وآز رخ به سیمین برو سیمینصنمست
امرا را ز پی ظلم وفساد دل به زور و زر و خیل وحشمست
سگ پرستان را چون دمسگان بهر نان پشت دل و دین بهخمست
فقها را غرض از خواندنفقه حیلهی بیع و ریا وسلمست
علما را ز پی وعظ وخطاب جگر از بهر تعصب بهدمست
صوفیان را ز پی رندانکام قبلهشان شاهد و شمع وشکمست
نمونههایی از غزلهای سنایی
1
گفتی كه «نخواهیم تو را گر بت چینی!» ظنم نه چنان بود كه با ما تو چنینی
بر آتش تیزم بنشانی، بنشینم بر دیده خویشت بنشانم ننشینی
ای بسكه بجویی و مرا باز نیابی ای بس كه بپویی و مرا باز نبینی
با ما بهزبانی و به دل با دگرانی هم دوستتر از من نبود هر كه گزینی
من بر سرصلحم تو چرا بر سر جنگی؟ من بر مهرم تو چرا بر سر كینی؟
گویی: «دگریگیر!» مها! شرط نباشد تو یار نخستین من و باز پسینی
2
جمالت کرد، جانا، هست ما را جلالت کرد، ماها، پست ما را
دلآراما، نگارا، چون تو هستی همه چیزی که باید، هست ما را
شراب عشق روی خرمات کرد بسان نرگس تو، مست ما را
اگر روزی کف پایت ببوسم بود بر هر دو عالم، دست ما را
تمنای لبات شوریده دارد چو مشکین زلف تو، پیوسته ما را
چو صیاد خرد، لعل تو باشد سر زلف تو شاید، شست ما را
زمانه بند شستت کی گشاید چو زلفین تو محکم، بست ما را
3
ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را
میرمجلس چون تو باشی با جماعت در نگر خام در ده پخته را و پخته در ده خام را
قالب فرزند آدم آز را منزل شدست اندُه پیشی و بیشی تیره کرد ایام را
نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را
قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود کار، کار خویش دان اندر نورد این نام را
تا زمانی ما برون ا ز خاک آدم دم زنیم ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را
4
ای ساقی می بیار پیوست کان یار عزیز توبه بشکست
بر خاست ز جای زهد و دعوی در میکده با نگار بنشست
بنهاد ز سر ریا و طامات از صومعه ناگهان برون جست
بگشاد ز پا بند تکلیف زنار مغانه بر میان بست
می خورد و مرا به گفت می خور تا بتوانی مباش جز مست
اندر ره نیستی همی رو آتش در زن به هر چیزی هست
5
جام می پر کن که بی جام مییم انجام نیست تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم زان که در هجر دلآرامم مرا آرام نیست
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بُود عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکامنیست
دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم کیست کو هم بسته و پا بستهی این دامنیست
6
ای سنایی جان ده و دربند کام دل مباش راه رو چون زندگان چونمرده بر منزل مباش
چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش
رافت یاران نباشی آفت ایشان مشو سیرت حق چون نباشی صورت باطل مباش
در میان عارفان جز نکتهی روشن مگوی در کتاب عاشقان جز آیت مشکل مباش
در منای قرب یاران جان اگر قربان کنی جز به تیغ مهر او در پیش او بسمل مباش
گر همی خواهی که با معشوق در هودج بُوی با عدو و خصم او همواره در محمل مباش
گر شوی جان جز هوای دوست رامسکن مشو ور شوی دل جز نگار عشق را قابل مباش
روی چون زی کعبه کردی رای بتخانه مکن دشمنان دوست را جز حنظل قاتل مباش
در نهاد تست با تو دشمن معشوق تو مانع او گر نهای باری بدو مایل مباش
نمونههایی از رباعی های سنایی
1
غم خوردن این جهان فانی هوس است از هستی ما به نیستی یک نفس است
نیکویی کن اگر ترا دسترس است کین عالم، یادگار بسیار کس است
2
تا این دل من همیشه عشق اندیش است هر روز مرا تازه بلایی پیش است
عیبم مکنید اگر دل من ریش است کز عشق مراد خانهی ویران بیش است
3
آنجا که سر تیغ ترا یافتن است جان را سوی او به عشق شتافتن است
زان تیغ اگرچه روی برتافتن است یک جان دادن هزار جان یافتن است
4
آن کس که بیاد او مرا کار نکوست با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست بد بختی بنده است نه بد عهدی اوست
5
با سینهی این و آن چه گویی غم خویش از دیدهی این و آن چه جویی نم خویش
بر ساز تو عالمی زبیش و کم خویش آن گاه بزی به ناز در عالم خویش
6
می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش بیهوده مدار هر دو عالم به فروش
گر هر دو جهان نباشدت در فرمان در دوزخ، مست، به که در خلد، به هوش
7
تا هشیاری، به طعم مستی نرسی تا تن ندهی، به جان پرستی نرسی
تا در ره عشق دوست، چون آتش و آب از خود نشوی، نیست، به هستی نرسی
8
گر آمدنم ز من بُدی، نامدمی ور نیز شدن، ز من بُدی، کی شُدمی
به زان نبُدی، که اندرین دهر خراب نه آمدمی، نه شدمی، نه بُدمی
9
تا کی ز غم جهان امانی خواهی تا کی به مراد خود جهانی خواهی
چون در خور خویشتن تمنا نکنی زین مسجد و زان میکده نانی خواهی
این هم چند نمونه از بیتهای زیبای وی
آنچنان زی که بمیری به رهی نه چنان زی که بمیری به رهند
ای بیخبر از سوخته و سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی
با بدان کم نشین که در مانی خو پذیر است نفس انسانی
در جستن نان، آب رخ خویش مریزید در نار مسوزید روان از پی نان را
هر کجا ظلم رخت افکنده است مملکت را ز بیخ بر کنده است
ای سنایی کفر و دین درعاشقی یکسان شمر جان ده اندر عشق و آنگهجان ستان را جان شمر
هست خوش باشد کسی را کو ز خود باشد بری خوش بود مستی و هستی خاصه بر روی نگار
من به حق باقی شدم اکنون که از خودفانیم هان ز خود فانی مطلق شو به حق شو استوار
نیما طاهری
شهاب الدین سهروردی در یک نگاه
نیما طاهری
زندهگی و مرگ شیخ آتش افروز
شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی، ملقب به الموید بالملکوت، خالق البرایا و قدح الزند- آتش افروز و شگفتی آفرین- و معروف به شیخ مقتول، شیخ شهید و شیخ اشراق در سال 549 هجری در شهر سُهرورد دیده به جهان گشود. شهر سُهرورد ( گل سرخ)، در جنوب زنجان و غرب سلطانیه در ایالت جبال، یعنی ماد کهن واقع شده بود. این شهر در قرن ششم هجری هنوز آبادان و پُر رونق بود. سهروردی پس از سپری کردن ایام کودکی در سهرورد، برای فراگیری دانش راهی مراغه شد. در مراغه نزد مجدالدین جیلی به فراگیری حکمت پرداخت. فخرالدین رازی هم شاگرد این استاد بود و درهمآنجا با سهروردی آشنا شد، این دو با هم مباحثاتی نیز داشتند. سهروردی پس از چندی، برای ادامهی تحصیل راهی اصفهان شد. اصفهان در آن روزگار مهمترین فرهنگْ شهر ایران زمین بود. در آن شهر نزد ظهیرالدین قاری به خوبی با مبانی فلسفهی مشا آشنا شد. از آن پس زندهگی پُر فراز و نشیب و همیشه در سفر وی آغاز شد. به دیدار مشایخ بسیاری رفت و مجذوب اندیشهی عرفانی شد. چندی در دیاربکر اقامت کرد، در آنجا با دلگرم ترین پذیرایی دربار سلجوقیان روم روبرو شد. درهمآنجا بود که با فخرالدین ماردینی آشنا شد. تصویری که از منش و اندیشهی سهروردی در ذهن ماردینی نقش بست بسیار جالب و گویا است. وی دربارهی سهروردی به دوستان خود میگوید: « نمی دانید که این جوان به چه آتشی میسوزد و با چه شعلهای میدرخشد. در عمر خود کسی را که همانند آن باشد ندیدهام. اما از افراط ِ شور او و از بی احتیاطی او در حفظ زبان خود، نسبت به او بیمناکم. از آن میترسم که این افراط و بی احتیاطی به بهای جاناش تمام شود.» سهروردی به سفر خود ادامه داد از آناطولی به شامات رفت، مناظر زیبای شام وی را مسحور خود کرد. در یکی از سفرهای خود از دمشق به حلب رفت و در آن جا با ملک ظاهر شاه، پسر صلاح الدین ایوبی ملاقات کرد. ملک ظاهر شاه مجذوب حكيم جوان، سهروردی شد و از وی خواست كه در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی كه مسحور و مجذوب مناظر آن ديار شده بود، شادمانه پيشنهاد ملك ظاهر شاه را پذيرفت و در حلب ماند. امادیری نگذشت که کار بحث و مناظرهی وی با علمای قشری و مجریان شریعت و قضات بالا گرفت. در جامعه و فرهنگی که نهان زیستی و مُهر کردن دهان و دوختن لب، شیوهی تداوم و بقای زتدهگی است؛ بدیهی است آن که اسرار هویدا کند، بر سر دار خواهد رفت. سر سبز سهروردی را نه فقط زبان سرخ، بل عقل سرخ وی بر باد داد. سهروردی سودای حکیم- فرمانروا را در سر میپروراند. سیف الدین آمدی حکایت میکند: « در حلب با سهروردی ملاقات کردم. گفت که مُلک روی زمین به دست من خواهد افتاد. پرسیدماش که از کجا این حرف را میگوید؟ پاسخ داد خواب دیدم مثل این که دارم آب دریا را سر میکشم. گفتم شاید تعبیر خوابی که دیدی چیزی از قبیل شهرت علمی و امثال آن باشد. ولی دیدم که او از اندیشهای که در دلاش جای گرفته است دست بردار نیست.» سهروردی سودای برانداختن نظام دِرم و دینار را در سر میپروراند. شمس الدین تبریزی در این باره به صراحت میگوید: « این شهاب الدین میخواست که این دِرم و دینار بر گیرد که « سبب فتنه است و بریدن دستها و سرها.» معاملت خلق به چیزی دیگر باشد.» هم چنین نباید از یاد بُرد که در آن زمان صلاح الدین ایوبی تازه توانسته بود خاندان فاطمی مصر را، که از مهمترین امیدهای اسلامِ باطنی اسماعیلیه بود در هم بکوبد. و از آنجا که واژهگان سهروردی گاهی بسیارنزدیک به ادبیات اسماعیلیه و فاطمیان بود؛ قضات به راحتی میتوانستند برای وی پروندهی محکمه پسند، بسازند. و چنین بود که علمای جلیل القدرت سهروردی را به جرم الحاد، فساد در دین، دعوی نبوت، مرتد و کافر، مهدورالدم اعلام کردند. و به دستور صلاح الدین ایوبی و به رغم مخالفت های مَلک ظاهر شاه، سرانجام در پنجم رجب 587 هجری برابر با 29ژوییه 1191 میلادی، وی را در سن سی و هشت سالهگی در زندان حلب به قتل رساندند.
تقسیم بندی آثار شیخ اشراق
با وجود اینکه مجال تجربهی زندهگی طولانی از سهروردی، توسط حاکمان و عالمان حاکم دریغ شد، اما وی توانست باوجود فرصت اندک آثار بسیاری خلق کند. از سهروردی چهل و نُه اثر به جای مانده است. از این چهل و نُه اثر سیزده جلد آن به فارسی و بقیه به زبان عربی است. پژوهشگران، آثار سهروردی را به شیوههای گوناگون تقسیم بندی کردهاند. نخستین بار لویی ماسینیون آثار سهروردی رابه سه گروه متمایز دسته بندی کرد. ماسینیون آثار سهروردی را به آثار دورهی جوانی( رسالههای عرفانی) آثار نیمهی عمر ( مشایی) و آثار اشراقی تقسیم نمود. این تقسیم بندی با مطالعات بعدی مورد تردید واقع شد. پس از وی هانری کربن، که نقش بسیاری در معرفی سهروردی داشت، آثار وی را به چهار گروه متمایز تقسیم کرد. دکتر سید حسین نصر با بازنگری در آثار سهروردی آثار وی را به پنج گروه تقسیم کرد. سرانجام محسن کدیور با رجوعی دوباره به آثار سهروردی و شروح و تعلیقات آنها و تحقیقات انجام یافته، آثار سهروردی را به شش دسته تقسیم کرد. تقسیمی که به نظر پذیرفتنی تر از سایر تقسیم بندیهای تا کنونی است.
دستهی اول: آثاری که بهطور ویژه به مبانی فلسفهی اشراق میپردازد. در این دسته تنها میتوان کتاب حکمة الاشراق را جای داد. زیرا این کتاب با تمام آثار سهروردی متفاوت است و در حقیقت سنگ بنای فلسفهی اشراقی وی به حساب میآید. وی در این اثر سیمای تمام عیار فلسفهی تأسیسی خود را جلوهگر میسازد. به گفتهی خود سهروردی، کلید درک اندیشهها و یافتههای او در همین کتاب است.
دستهی دوم: در این دسته، چهار اثر آموزشی و نظری سهروردی که همهگی به زبان عربی است، قرار میگیرد. این چهار کتاب عبارتاند از: التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات، اللمحات. در این آثار نخست از فلسفهی مشایی، با خوانش ویژهی سهروردی سخن رفته است. سپس بر این پایه، فلسفهی اشراق مورد بررسی قرار میگیرد. هر چهار کتاب دارای سه بخش منطق، طبیعیات و الهیات است. التلویحات، مهم ترین کتاب در این دسته از آثار سهروردی است. در حقیقت المطارحات به منزلهی شرحی است بر التلویحات، اللمحات در حکم خلاصهی آن است و المقاومات الحاقی است بر التلویحات.
دستهی سوم: در این دسته، رسالهها و کتابهای فارسی و عربی قرار دارد که درحقیقت درونمایه آنها، خلاصه و یا شرح تفصیلی آثار دستهی اول و دوم است. در این دسته دو رسالهی مهم هیاکل النور و الالواح العمادیه قرار دارد که به زبان عربی نوشته شده است و توسط خود سهروردی به فارسی برگردانیده شده است. رسالهی فی اعتقاد الحکما به زبان عربی و رسالههای پرتونامه و بستان القلوب به زبان فارسی نیز در این دسته جای میگیرد.
دستهی چهارم: در این دسته، حکایتهای رمزی و داستانهای عرفانی سهروردی قرار دارد. آثاری که به گفتهی جعفر میر صادقی: « با وجود پیچیدهگی و رمزآمیز بودنشان، قبل از هر چیز قصهاند... قصههایی که از نظر خوش ساختی و ایجاز با بهترین نمونههای داستان کوتاه قرن بیستم قابل مقایسهاند. شروع مطلب در هر یک از این قصهها آنچنان استادانه و میخکوب کننده است که حتا نظیر آن را در بهترین داستانهای کوتاه معاصرمان هم بندرت میبینیم.» زبان بیشتر این رسالهها فارسی است و برخی از آنها عبارتاند از: عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پَر جبرئیل، لغت موران، فی حالت طفولیت، روزی با جماعت صوفیان، الغربة الغربیه و نیز رسالهی فی المعراج که هنوز منتشر نشده است.
دستهی پنجم: نوشتهها، ترجمهها، تفسیرها و شرحهایی است که سهروردی به رشتهی تحریر در آورده است. آثاری چون شرح فارسی اشارات بوعلی سینا، ترجمهی رسالة الطیر بوعلی، و از همه مهمتر رسالهی فی حقیقة العشق یا مونس العشاق که برگرفته از رسالهی فی العشق بوعلی سینا است. هم چنین تفسیر چند سوره از قرآن و برخی از احادیث نبوی که تاکنون منتشر نشده است، در این دسته از آثار جای میگیرد.
دستهی ششم: نیایشها و مناجاتنامههایی که همهگی به زبان عربی است و الواردات و التقدیسات خوانده میشود. این آثار نیز تاکنون منتشر نشده است.
بزودی در مقالهای دیگر میکوشم به اجمال به شرح اندیشه سهروردی و معرفی فلسفهی اشراق بپردازم.
پرتویی از اشعار و اندیشههای عطار نیشابوری
زیستنامهی عطار نیما طاهری
فرید الدین ابوحامد محمد فرزند ابوبکر ابراهیم عطار نیشابوری، از شاعران و عارفان نامی نیمهی دوم سدهی ششم و نیمهی اول سدهی هفتم هجری است. آنچه دربارهی زایش و رویش و مشرب و شعرهای وی در زیستنامهها آمده است از افسانه و خیالپردازی خالی نیست. به همین سبب تاریخ زایش و چهگونهگی مرگ و یا جانباختن و تعداد آثار مسلم وی، هم چنان در غباری از تیرهگی و تردید قرار دارد. بر پایه شواهد و اسناد موجود، وی در فاصلهی سالهای 537 تا 540 هجری، در دَکَن، روستایی خوش آب و هوا، از توابع فرهنگْ شهر ِ نیشابور، پا به عرصهی هستی نهاد. و در سال 617 هجری، به هنگام قتل و عام مردم نیشابور به دست مغولان، وی نیز جان باخت. عطار نیمی از عمر خود را، چون بسیاری از تبار خویش، به پیشهی عطاری- دارو فروشی- و طبابت گذراند، و چنان که خود میگوید:
به داروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبض مینمودم
نیمهی دوم عمر خود را عطار وقف تألیف و سرودن اشعار عرفانی کرد. دربارهی چرایی و چهگونهگی دگرگونی درونی و رویکرد عطار به عالم عرفان، داستانی چند ساخته و پرداخته شده است. یکی از آن داستانها بدین قرار است که: روزی فریدالدین عطار نیشابوری در مغازهی خود مشغول کار بود . درویشی آمد و به وی سلام کرد . پس از چندی درویش از وی پرسید که تو چگونه میمیری، ای عطار؟
شیخ عطار پاسخ داد : همان گونه که تو میمیری.
درویش گفت : من به این صورت میمیرم ٬ آنگاه کفش خود را زیر سر خود گذارده و دراز می کشد و یک الله می گوید و میمیرد . گویند همین رخداد زمینه ساز دگرگونی عطار شد. عطار عارفی فرهیخته بوده است، نقل است که وی بیش از چهار صد اثر را خوانده و مورد بررسی قرار داده است.
عرفان حماسی عطار
عطار میراث دار و راوی روح عرفان عاشقانهی بایزید و حلاج و عین القضات و سنایی است. بی سبب نیست که مولوی دربارهی وی میگوید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
عطار در زمانهای خونریز و بحرانی زاده میشود و به نوشتن و سرودن میپردازد. زمانهای که رخدادهای آن زمینه ساز سقوط ایران زمین شد و با یورش مغولان ضربهای کاری و نهایی بر پیکر فرهنگ و تمدن ایرانی فرود آمد. دورهای که ادبیات عرفان حماسی، جایگزین ادبیات تاریخ حماسی شد؛ و زاهدان و صوفیان و عارفان خرد گریز و خرد ستیز، متفکران قوم شدند.
عرفان حماسی و عاشقانهی عطار، تجلی و بیانگر روح و روحیهی حاکم بر فضای فرهنگی زمانهی خود است. عرفان، به باور عطار « راه» است، راهی که با « رفتن» آغاز میشود. عرفان، راهی از پیش معلوم و پایان پذیر نیست، بل راهی است که با رفتن، پدید میآید و با رفتن، راه میشود. این راه، بی نشان و ناپیدا است، چون با رفتن رهرو پدید میآید. در این راه، رهرو و رهبر نیز سرانجام راه میشوند.
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی درگه است
وانیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور
چون شدند آنجایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد از بی خبر
جای دیگر میگوید:
پای درنه راه را پایان مجوی
زان که راه عشق بی پایان بود
رهرو، با شوریدن علیه زنجیر عادت و پردهی پندار رسم و قیل و قال مقام و شأن اجتماعی، در آستانهی ره بی پایان عشق و رهایی قرار میگیرد.
ما دُرد فروش هر خراباتیم
نه عشوه فروش هر کراماتیم
انگشت زنان کوی معشوقیم
و انگشت نمای اهل طاماتیم
حیلت گر و مُهره دزد و اوباشیم
دُردی کش و کم زن خراباتیم
در شیوهی کفر پیر و استادیم
در شیوهی دین خر خرافاتیم
با عادت و رسم نیست ما را کار
ما کی زمقام و رسم و عاداتیم
عطار و رخداد عشق
عطار، مست رخداد عشق است، هر چند خود، بسیار به توصیف عشق میپردازد، اما بر این باور است که درک رخداد عشق، در گرو تجربهی مستقیم عشق است.
تا کی گویی واقعهی عشق بگوی
چیزی که چشیدنی بود نتوان گفت
در جایی دیگر میگوید:
آن ذوق که در شکر چشیدن باشد
مندیش که در شکر شنیدن باشد
زنهار مدان اگر بدانی او را
کان دانستن بدو رسیدن باشد
عشق به باور عطار نه فقط رخدادی انسانی، که رخ دادی کیهانی است.
جهان بر شحنهی سلطان عشق است
ز ماهی تا به ماه ایوان عشق است
عشق به زعم وی نیروی دگرگون کنندهی جهان است.
همه در عشق میگردند از حال
چه در وقت و چه در ماه و چه در سال
معشوق را نه فقط در افلاک، که در خاک نیز میتوان یافت.
دید مجنون را به راهی مرد پاک
در میان رهگذر میبیخت خاک
گفت ای مجنون چه میجویی چنین
گفت لیلی را میجویم یقین
گفت لیلی را کجا یابی ز خاک
کی بود در خاک شارع دُرّ پاک
گفت من میجویمش هر جا که هست
بو که یکدم آرمش جایی به دست
به نظر عطار، متعلق وتجلیهای عشق، نزد همهی انسانها، یکسان نیست، زیرا هر کس بنابه دلبستهگیها و دلدادهگیهایاش، معشوق و دلبر و حسب حالی ویژه دارد.
سیر هر کس تا کمال وی بود
قرب هر کس حسب حال وی بود
گر بپرد پشه چندانی که هست
کی کمال صرصرش آید به دست
لاجرم چون مختلف افتاد سیر
هم روش هرگز نیفتد هیچ طیر
معرفت زینجا تفاوت یافته است
این یکی محراب وآن بت یافته است
عطار حتا از عشق و محبت زمینی نیز به عنوان یک فضیلت انسانی یاد میکند. و بر این امر تاکید میکند که حتا از شور جنسی نیز عشق می تواند زاییده شود. شور جنسی هر چند نزد وی مطلوب نیست، اما اگر کسی گرفتار و اسیر شور جنسی نشود، این شور، میتواند گذرگاه رسیدن به عشق و محبت انسانی باشد.
ز شهوت نیست خلوت هیچ مطلوب
کسی کین سرّ نداند هست معیوب
ولیکن چون رسد شهوت به غایت
ز شهوت عشق زاید بی نهایت
ولی چون عشق گردد سخت بسیار
محبت از میان آید پدیدار
محبت چون به حد خود رسد نیز
شود جان تو در محبوب ناچیز
زشهوت در گذر چون نیست مطلوب
که اصل جمله محبوب است محبوب
اگر کشته شوی در راه او زار
بسی زان به که در شهوت گرفتار
عطار بر خلاف بسیاری از عرفا وجه تمایز آدمی و پری را عشق نمی داند. چرا که به زعم وی، فرشتهگان نیز پس از سجده بر آدم وجود شان به عشق آغشته گشت و دانند عشق چیست.
تا ملک کردند آدم را سجود
عشقشان یک ذره آمد در وجود
به باور عطار آن چه وجه تمایز آدمی و پری است، نه عشق، که درد عشق و زهر هجر است.
قدسیان را عشق هست و درد نیست
درد را جز آدمی در خورد نیست
درد تو باید دلم را درد تو
لیک نی در خورد من در خورد تو
ساقیا خون جگر در جام کن
گر نداری درد از ما وام کن
عطار و اندیشهی وحدت شهودی
عارف وحدت وجودی، عالم را عین خدا و خدا را عین عالم میداند، به عبارت دیگر وحدت، برای عارف وحدت وجودی امری آفاقی یا عینی و وجود شناختی است. خدا نزد اینان نه امر یگانه، بل یگانهگی امور است. اینان در پی آنند که با کشف و شهود به نور و نیاز خدا معرفت یابند. اما عارف وحدت شهودی، عالم را تجلی پرتو حُسن خدا میداند، نه عین خدا. به عبارت دیگر وحدت، برای عارف وحدت شهودی، امری انفسی یا شناخت شناسی و روان شناختی است. اینان در پی آنند که با کشف و شهود به نار و ناز خدا عشق بورزند.
عطار، عارفی وحدت شهودی است، نه وحدت وجودی.
ابتدای کار سیمرغ ای عجب
جلوهگر شد در چین نیم شب
درمیان چین فتاد از وی پَری
زان سبب پُر شور شد هر کشوری
هر کسی نقشی از آن پَر بر گرفت
هر که دید آن نقش، کاری در گرفت
آن پر اکنون در نگارستان چین است
اطلبوالعلم ولو بالصین از این است
گر نگشتی نقش پَر او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
این همه آثار صنع از فَر اوست
جمله انمودار نقش پَر اوست
در تلقی رمزباورانهی عطار، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق الطیر در کسوت پرندهای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندهگان، تشخص نمادین مییابد. به عبارت دیگر امر مطلق خود را به صورت خدا- شاه عیان میکند. و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشه ی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشهی ایرانشهری بوده است. به باور وی جریان پدیداری هستندهگان، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. میدانیم که پیشینیان میپنداشتند، «چین» دورترین نقطهی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الاهی است. بر این پایه تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین، علاوه بر این مفهوم جغرافیایی ، تداعی کنندهی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را میتوان در این بیت زیبای حافظ دید:
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم سفر نمیکند
چین به معنای شکن، نسبتی با زلف دارد. و زلف به باور عطار مظهر، تجلی جلالی است.
تجلی گه جمال و گه جلال است
رخ و زلف، آن معانی را مثال است
در جای دیگر میگوید:
روی او چون پرتو افکند اینت روز
زلف او چون سایه انداخت اینت شب
ویژهگی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژهگی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر میشود؛ قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده. و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. هم چنین میتوان پَر را نمادی از نرینهگی و چین را نمادی از مادینهگی تلقی کرد. و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژهی پرچین را نیز تداعی میکند، که میتواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روانشناختی نیم شب نیز در این جا مهم است. «نیم شب» به تعبیر عطار و «دوش» به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا تقویمی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوهگی محض است. شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و میدانیم که بدون خدا، در نظر عارف، جهان یکسر، غوطه ور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بیکران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم شب قرار دارد.
بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول – یا همان قوس نزولی- از مرتبهی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست.
دیوانهی عطار
یکی از شخصیتهای محوری اشعار عطار، دیوانه است. دیوانه شخصیتی است«عاقل مجنون» . این عنوان ظریف و پارادوکسیکال، در اشعار عطار از آن شخصیتی است که میتوان، با تیغ زبان وی، به نبرد با کژیها پرداخت. دیوانهی عطار یا عطار دیوانه همان رند حافظ یا حافظ رند است. عطار خود دربارهی ضرورت و نقش شخصیت دیوانه میگوید:
زان که گر تو عاقل آیی سوی من
رنج بسیاری خوری در کوی من
لیک اگر دیوانه آیی در شمار
هیچ کس را با تو نبود هیچ کار
عطار در حکایتهای بسیاری از زبان دیوانه به افشای نظم موجود پرداخته است که برای نمونه به چند تا از آنها اشاره میکنم.
عدل نوشیروانی
رفت نوشیروان در آن ویرانهای
دید سر بر خاک ره دیوانهای
در میان خاک راه افتاده بود
نیم خشتی زیر سر بنهاده بود
مرد دیوانه ز شور بیدلی
گفت تو نوشیروان عادلی
گفت میگویند این هر جایگاه
گفت پُر گردان دهانشان خاک را
از چه میگویند بر تو این دروغ
زان که در عدلت نمیبینم فروغ
عدل باشد این که سی سال تمام
من در این ویران میباشم مدام
قوت خود میسازم از برگ گیاه
بالشم خشت است و خاکم خوابگاه
گاه بارانم کند آغشتهای
گه غم نانم کند سرگشتهای
من چنین باشم که گفتم خود ببین
روزگارم جمله نیک و بد ببین
تو چنانخوش، من چنین بیحاصلی
وان گهی گویی که هستم عادلی
آن من بین و آن خود، عدل این بود
این چنین عدلی کجا آیین بود
محتسب و مست
محتسب آن مست را میزد به زور
مست گفت ای محتسب کم کن تو شور
زان که گر مال حرام این جایگاه
مستی آوردی و افکندی به راه
بودهای تو مست تر از من بسی
لیکن آن مستی نمی بیند کسی
دیوانه و حکایت نماز جماعت
عطار در الاهی نامه حکایتی دارد که دیوانهی اهل رازی، روزی در حین نماز جماعت، به گاه حمد خواندن که همهی نمازگزاران خاموشند، از خود صدای گاو در میآورد.
کسی بعد از نماز از وی بپرسید
که جانت در نماز از حق تنرسید
که بانک گاو کردی بر سر جمع
سرت باید بریدن چون سر شمع
دیوانهی راز دان در پاسخ میگوید، امام جماعت در میانه ی نماز آنگاه که با حق سخن میگفت در اندیشهی خریدن گاو بود، من هم که به وی اقتدا میکردم صدای گاو از خود درآوردم.
عقل و عشق
در آثار عطار هر جا که از قلمرو معشوق سخن به میان آید، عقل در آن جا تحقیر میشود. در این قلمرو عقل دود است و عشق آتش.
ماهی از دریا چو به صحرا فتد
میتپد تا بوک در دریا فتد
عشق اینجا آتش است و عقل دود
عشق کامد در گریزد عقل زود
یا در جایی دیگر میگوید:
هیچ کس عشق چون تو معشوقی
به ترازوی عقل برنکشد
چون کشد کوه بی نهایت را
آن ترازو که بیش زر نکشد
وزن عشق تو عقل کی داند
عشق تو عقل مختصر نکشد
عقل و دین
در آثار عطار، از عقل تا آنجا که بندهی حلقه به گوش دین و خادم امر قل باشد، ستایش میشود. اما آنجا که عقل بخواهد به طور مستقل در جست و جوی طرح و پاسخگویی به مسائل بر آید، به سختی نکوهش میشود.
عقل اگر جاهل بود جانت برد
ور تکبر آرد ایمانت برد
عقل آن بهتر که فرمان بر شود
ورنه گر کامل شود کافر شود
در جای دیگر میگوید:
عین عقل خویش را کن محو امر
تا نگردد عین عقلت محو خمر
عقل اگر از خمر، ناپیدا شود
کی به سرّ امر قل بینا شود
عقل را قل باید و امر خدای
تا شود هم رهبر و هم رهنمای
و در جای دیگر گوید:
مرد دین شو محرم اسرار گرد
وز خیال فلسفی بیزار گرد
نیست از شرع نبی هاشمی
دورتر از فلسفی یک آدمی
شرع، فرمان پیمبر بردن است
فلسفی را خاک بر سر کردن است
علم جز بهر حیات خود مدان
وز شفا خواندن نجات خود مدان
علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث
هر که خواند غیر این گردد خبیث
و در جای دیگر میگوید:
کیش و دین از عقل آمد مختلف
بر در او چون توان شد معتکف
آثار عطار
از یکصد و چهارده اثری که به عطار منسوب کردهاند، بر اساس پژوهشهای تاکنونی میتوان هفت اثر را به طور مسلم از آن عطار دانست. این آثار عبارتاند از:
منطق الطیر، مصیبت نامه، اسرار نامه، الاهی نامه، این چهار اثر مثنوی هستند. مختار نامه، که مجموعه رباعیات عطار است. دیوان قصائد و غزلیات و تذکرة الاولیا که به نثر است.
فردوسي زبان فارسي و تاريخ ايران
شور ميهن پرستي و ايران دوستي فردوسي را بر آن داشت كه از دانش ژرف خود در زبان فارسي براي سرودن شاهنامه بهره گيرد. او همه كوشش خود را به كار برد تا هنگام سرودن شاهنامه زبان فارسي را از آلودگي به واژه هاي بيگانه آن هم بيگانه اي كه كشورش را به نابودي كشانده و كوشش داشت با چيرگي بر زبان فارسي ايران را براي هميشه همانند ديگر كشورهاي باستاني خاورميانه به كشوري عرب زبان و در نتيجه به سرزمين عربي دگرگون كند بزدايد. اگر امروز زبان شيرين فارسي را در بيان پيوندها و انديشه هاي خود به كار مي بريم وامدار نخستين سرايندگان ايران به ويژه فردوسي هستيم.
در ده ها هزار بيت شاهنامه اي كه او به زيور شعر آراست به ندرت به واژه هاي بيگانه بر
مي خوريم. بدين ترتيب مي توان پذيرفت كه فردوسي به بازسازي زبان فارسي كه پيش از او سرايندگان نخستين ايران با پشتيباني شاهان ايران و وزيران ايران آغاز كرده بودند به نقطه ي اوج رسانيد.
استادان بزرگ زبان فارسي در زمان ما كه من آنان را سرداران ادب فارسي مي دانم، بسيار روشن در اين باره سخن گفته اند. استاد دكتر جلال خالقي مطلق كه نفيس ترين و درست ترين شاهنامه را با بيرون ريختن سروده هايي كه از فردوسي نبوده و در شاهنامه راه يافته به چاپ رسانيده در يك جمله مي نويسند:
ً شاهنامه ي فردوسي مطلقاً بزرگترين گنجينه ي لغات و اصطلاحات و تركيبات زبان فارسي است.ً
در بخش هاي اسطوره اي و حماسي شاهنامه داستان ها به گونه اي افسانه اي آمده و فردوسي به انگيزه ي امانت داري به زيبايي از روي شاهنامه منثور ابومنصوري به زيور شعر چنان آراسته و يك اندر دگر بافته كه مردم خواندن آن را بسيار دوست دارند.
زنده ياد پژمان بختياري در سروده اي اشاره اي دارد:
اگر تاريخ ما افسانه رنگ است
من اين افسانه ها را دوست دارم
ولي نبايستي آن را افسانه دانست، زيرا بازگو كنندگان تاريخ اسطوره اي و حماسي ما فرمانروايان خودكامه و نامردمي و خدانشناس را به ديو ( موجود افسانه اي ) مانند كرده اند و خواست آنان از ديو تنها اين گونه كسان بوده اند و فردوسي با بيان ويژه اي اين نكته را در پايان داستان رزم رستم با اكوان ديو بسيار ظريفانه روشن كرده است:
تومر ديو را مردم بد شناس
كسي كو ندارد ز يزدان سپاس
هرآن كو گذشت از ره مردمي
ز ديوان شمر مشمرش آدمي
فردوسي اندر گفتار گردآوردن شاهنامه به روشني يادآور مي شود كه اين داستان ها را افسانه و دروغ مپنداريد. آنچه از گذشته و ساليان دور گاهي با رمز و اشاره سخن رفته است بايستي با خرد و در برش زماني و مكاني خود نسبت به آن داوري كرد.
تو اين را دروغ و فسانه مدان
به يكسان روش در زمانه مدان
از او هرچه اندر خورد با خرد
وگر بر ره رمز معني بود
گذشته از بخش هاي اسطوره اي و حماسي ويژگي بيشتر شاهنامه در اين مي تواند باشد كه يكي از پذيرفتني ترين بن مايه تاريخ رزمي ملت كهنسال ايران از آغاز پايه گذاري شاهنشاهي كشورمان با همه ي فراز و نشيب هاي آن تا فروپاشي اندوه بر انگيز آن به دست تازيان است. شوربختانه بايستي گفت كمتر مورد نگرش تاريخ نويسان مدارس ايران بوده است. تاريخ نويسان ما رويدادهاي رزمي كشور ما را از روي نوشته هاي تاريخ نويسان بيگانه آن هم بيگانگاني كه با ايران در جنگ بوده اند نوشته اند بنابراين نمي توانند به دور از دگرگونه نشان دادن راستي ها ( حقايق ) باشد.
در اين راستا به آخرين روزهاي زندگي يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني و رويدادهاي زمان او كه همه ي كوشش خود را به كار برد تابا تدارك سپاهي به بيرون راندن تازيان از ايران بشتابد و آخر هم جان خود را در اين راه گذاشت و بخشي از تاريخ سياسي و رزمي ايران را رقم زد. از شاهنامه فردوسي بر رسيده و آنچه تاريخ نويسان بيگانه نوشته اند كه شوربختانه در كتابهاي درسي مدارس همان راه يافته مي آورم و داوري را به خوانندگان گرامي مي سپارم.
تاريخ نويسان و نويسندگان بيگانه در راستاي تباه كردن شخصيت يزدگرد سوم نوشته اند كه: يزدگرد سوم از تيسفون با چهار يا پنج هزار رامشگر و نوازنده و آشپز كه در برخي از نوشته ها نفرات آشپز را تا هزار نفر ياد كرده اند، فرا ر كرده و به اصفهان وشيراز و كرمان رفته و با خوشگذراني به زور از مردم باژوسا و ( ماليات) هاي گذشته را گرفته و آخر سر هم به خراسان رفته و به د ست آسياباني كه طمع در لباس و جواهراتش كرده كشته شده!
آقاي دكتر روبرت بامبان Robert Bamban تاريخ دان و استاد تاريخ در دانشگاه هاي كاليفرنيا در كتاب ً The Military History of Parsiks ً وابسته به انستيتوي بررسي هاي تاريخ و به ويژه در رساله سودمند ً آيا مي دانيد كه ً در اين باره مي نويسند: ً ....جاي شگفتي است كه چرا در اين 0041 سال كسي از مورخان خودي و بيگانه پرسش نكرد كه يزدگرد سوم هنگام ترك پايتخت كه به پيشنهاد شوراي كشوري انجام گرفت چه احتياجي به هزار آشپز داشته است ؟ و يا كدام سند درست تاريخي نشان از آن دارد كه در كاخ سلطنتي هزار آشپز خدمت مي كرده تا يزدگرد در زمان ترك پايتخت با خود برده باشد.....ً
يادآور مي شوم كه يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني، حتي فرزندان خود را در اين سفر تداركاتي همراه نبرد.
در تاريخ ها و نوشته ها آمده است كه تازيان پس از گرفتن تيسفون و تاراج گنجينه ها، مردم تيسفون از زن و مرد و كودك منجمله فرزندان يزدگرد سوم را به بردگي و كنيزي براي فروش در بازارهاي برده فروشان مكه و مدينه بردند و حضرت امام علي بن ابيطالب يكي از دختران يزدگرد سوم را براي امام حسين خريد.
اكنون آنچه در تاريخ ايران يعني شاهنامه ي منثور ابومنصوري آمده و فردوسي آن را به زيور شعر آراسته بر مي رسيم و آن اين است كه پس از شكست نبرد قادسيه ( كه از آن سخن خواهم گفت) يزدگرد سوم دگر روز شوراي كشور و بزرگان و موبدان را براي رايزني فرا مي خواند. كه همگي در شهرك بغداد گرد مي آيند تا راه چاره اي براي رهايي كشور بيابند.
از فردوسي بشنويم:
دگر روز برگاه بنشست شاه
به سر بر نهاد آن كياني كلاه
يكي انجمن كرد با بخردان
بزرگان و بيدار دل موبدان
چه بينيد گفت اندر اين داستان
چه داريد ياد از گه باستان
بيشتر گرد هم آيندگان شوراي اداري كشور را راي بر اين بود كه يزدگرد سوم با گارد اندكي براي جمع آوري و تدارك سپاه و ياري خواستن از خاقان چين و فنغفور ترك به مرو در شمال خاوري ايران رفته و با ياري ماهوي سوري كارنگ ( مرزبان ) مرو سپاهي براي رويارويي با دشمن تدارك ببيند. يزدگرد سوم اين راي نمي پسندد زيرا آن را پشت كردن به دشمن دانسته و مي گويد ( از فردوسي بخوانيم ):
شهنشاه گفت اين نه اندر خورست
مرا دل در انديشه ي ديگر ست
بزرگان ايران و چندين سپاه
بر و بوم آباد و تخت و كلاه
سر خويش گيرم بمانم به جاي
بزرگي نباشد نه مردي نه راي
كه خيره به بدخواه منماي پشت
چو پيش آيدت روزگاري درشت
بزرگان كشور ماندن يزدگرد سوم را به سود كشور ندانسته و مي گويند تنها بازمانده ي تخمه ي كيان هستيد و اكنون تو تنها هستي و دشن صدهزار مانند فريدون برو و سپاهي تدارك ديده برگرديد تا براي سركوب دشمن آمادگي داشته باشيم.
ز تخم كيان كس جز از تو نماند
كه با تاج بر تخت بايد نشاند
تويي يك تن و دشمنت صد هزار
ابا آن همه چون كني كارزار
بدان جايگه چون فريدون برو
جو آيي يكي كار بر سازنو
يزدگرد سوم راي بيشترين گردهم آيندگان را پذيرفته و مي گويد: ً... ماهوي سوري كارنگ مرو پيشكار شبانان ما بود و ما او را بدين جايگاه رسانيديم اگر چه مردي بي دانش است ولي فراوان سپاه و مردان رزم آوري دارد. در آن گردهم آيي آن گونه كه در شاهنامه آمده است تنها فرخ زاد هرمزد با رفتن يزدگرد سوم به نزد ماهوي سوري مخالفت كرده و با شناختي كه از ماهوي سوري داشت او را بد گوهر و اهرمن خوي مي داند.
فرخ زاد بر هم بزد هر دو دست
چنين گفت كاي شاه يزدان پرست
به بد گوهران هيچ ايمن مشو
كه اين را يكي داستانست نو
كه هر چند بر گوهر افسون كني
بكوشي كزو رنگ بيرون كني
چو پروردگارش چنان آفريد
توبر بند يزدان نيابي كليد
فردوسي همچنانكه روش او در سرودن شاهنامه بوده هرگاه زماني مي يافت پندهايي مي سرود، در اينجا نيز گويا با الهام از ابوشكور بلخي پند جاودانه اي به زيبايي سروده كه با نگرشي ژرف بايستي بدان نگريست.
درختي كه تلخست وي را سرشت
گرش در نشاني به باغ بهشت
گر از جوي خلدش به هنگام آب
به پاي انگبين ريزي و مشك ناب
سرانجام گوهر به كار آورد
همانن ميوه ي تلخ بار آورد
يزدگرد سوم شاه جوان ساساني بدون ژرف نگري و ژرف انديشي به اين مطلب مي گويد: او پيشكار شبانان بود. گرچه بي دانش است ولي چون جنگجويي دلاور است او را به كنارنگي مرو رسانيدم.
كنارنگ مرو است ماهوي نيز
ابا لشكر و پيل و هر گونه چيز
كجا پيشكار شبانان ماست
برآورده ي دشتبانان ماست
ورا بر كشيدم كه گوينده بود
همان رزم را نيز چوينده بود
چو بي ارز را نام داديم و ارز
كنارنگي و پيل و مردان و مرز
اگر چند بي دانش و ريمن ست
بر آورده ي بارگاه من ست
و مي افزايد كه از موبد شنيده ام به كساني كه نيكي مي كني اميدوار باش
ز موبد شنيدستم اين داستان
كه بر خواند از گفته ي باستان
بدان دار اوميد كو را به مهر
سرنيستي برده اي بر سپهر
و سخن خود را دنبال كرده و به فرخ زاد هرمزد مي گويد اين آزمايش است كه در آن زياني نيست
بدو گفت شاه اي هژبر ژيان
كه اين آزمايش ندارد زيان
فرخ زاد هرمزد دگربار به سخن آمده پيشنهاد مي كند به جاي مرو به كوهستان هاي آمل و ساري و بيشه هاي نارون آنجا بروند زيرا در آنجا هواخواهان زيادي هستند كه به ياري شاه خواهند آمد.
فرخ زاد گويد به با انجمن
گذر كن سوي بيشه ي نارون
به آمل پرستندگان تواند
به ساري همه بندگان تواند
چو لشكر فراوان شود باز گرد
به مردم توان ساخت جنگ ونبرد
ولي بيشتر بزرگان و خود يزدگرد سوم اين راي را نمي پسندند شايد هم گمان مي كردند با نزديكي بسيار و پيوند خويشي كه با خاقان چين و دوستي كه بافغفور ترك دارند، مرو مكان استراتژيكي بهتري است. بنابراين راي شوراي كشوري بر آن مي شود كه يزدگرد سوم به مرو برود.
آيين بدرود كه با شاه ايران در ديگر روز برگزار مي شود بسيار اندوهبار است. فردوسي كه در آراستن ميدان هاي رزم و جنگاوري استادي ويژه اي دارد، اين آيين اندوهبار را نيز با استادي تمام به زيور شعر آراسته است. بخشي از آن سروده را با هم مي خوانيم:
خروشي بر آمد ز لشكر به زار
ز تيمار و وز رفتن شهريار
از ايشان هر آن كس كه دهقان بدند
خروشان بر شهريار آمدند
همه ديده چون جويبار آمدند
زمانه نخواهيم بي تخت تو
مبادا كه پيچان شود بخت تو
بدين ترتيب گارد كوچك يزدگرد سوم به فرماندهي فرخ زاد هرمزد از بغداد ( نه از تيسفون كه بيگانگان نوشته اند) به سوي مرو به راه مي افتد. فردوسي حتي نام شهرهايي كه يزدگرد سوم با گارد خود پيمود در سروده هاي خود آورده است. در اين سروده ها نه نام شهر اصفهان آمده نه شيراز و كرمان. مي سرايد:
ز بغداد راه خراسان گرفت
همه رنج ها بر تن آسان گرفت
فرخ زاد هرمزد لشكر براند
زايران، جهان ديدگان را بخواند
ز ري سوي گرگان بيامد چوباد
همي بود يك چند ناشاد و شاد
ز گرگان بيامد سوي راه بست
پر آژنگ رخسار و دل نادرست
پس از گرگان، يزدگرد سوم دبير دبيرخانه را نزد خود خواسته و دو نامه يكي براي ماهوي سوري و ديگري به توس براي كنارنگ آنجا نوشته و با آگاه كردن آنان از رويدادهاي شوم يورش تازيان و
بر شمردن پي آمدهاي پيروزي آنان، فرمان آماده باش و تدارك لشكر مي دهد.
دبير جهان ديده را پيش خواند
دل آكنده بودش همه برفشاند
نخست آفرين كرد بر كردگار
خداوند دانا و پروردگار
بگفت آنك ما را چه آمد به روي
وزين پادشاهي بشد رنگ و بوي
به مرو آيم و كس فرستم بدين
به فغفور ترك و به خاقان چين
وزيشان بخواهم فراوان سپاه
مگر بخت برگشته آيد به راه
تو با لشكرت رزم را ساز كن
سپه را بر اين برهم آواز كن
من اندر نشابور يك هفته بيش
نباشم كه رنج درازست پيش
من اينك پس نامه برسان ياد
بيايم به نزد تو اي پاك و راد
يكي نامه بنوشت ديگر به توس
پر از خون دل روي چون سندروس
نخست آفرين كرد بر دادگر
كزوي ست نيرو و بخت و هنر
همانا كه آمد شما را خبر
كه ما را چه آمد ز اختر به سر
از اين مار خوار اهرمن چهرگان
ز دانايي و شرم بي بهرگان
نه گنج و نه نام و نه تخت ونژاد
همي داد خواهند گيتي به ياد
از اين زاغ ساران بي آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
بدين تخت شاهي نهادست روي
شكم گرسنه كام ديهيم جوي
پراكنده گردد بدي در جهان
گزند آشكارا و نيكي نهان
كنون ما به دستوري رهنماي
همه پهلونان و پاكيزه راي
به سوي خراسان نهاديم روي
بر مرزبانان پرخاش جوي
پس اكنون ز بهر كنارنگ توس
بدين سو كشيديم پيلان و كوس
شما را بر اين روزگار سترگ
يكي دست باشد به ما بر بزرگ
چو نامه به مهر اندر آورد شاه
فرستاد زي مهتر نيكخواه
فرخ زاد هرمزد همانگونه كه راي شوراي كشور بود تا رسيدن ماهوي سوري به پيشباز، گارد شاهي را فرماندهي كرد.
و از آن جايگه بر كشيدند كوس
ز بست و نشابور شد تا به توس
خبر يافت ماهوي سوري ز شاه
كه تا مرز توس اندر آمد سپاه
پياده شد از باره ماهوي زود
بر آن كهتري بندگي ها فزود
همي رفت نرم از بر خاك گرم
دو ديده پر از آب كرده ز شرم
در اين هنگام كه ماهوي سوري به پيشباز شاه آمده بود فرخ زاد هرمزد با شناختي كه از ماوي سوري داشت به او مي گويد:
نبايد كه بادي برو بر جهد
و گر خود سپاسي برو بر نهد
مرا رفت بايد همي سوي ري
ندانم كه كي بينم اين تاج كي
ماهوي سوري ريمن دو رنگ در پاسخ فرخ زاد هرمزد مي گويد:
بدو گفت ماهوي كاي پهلوان
مرا شاه چشم ست و روشن روان
زمين را ببوسيد و بردش نماز
همي بود پيشش زماني دراز
ماهوي سوري پس از رفتن گارد شاه يزدگرد سوم را به مرو برده و در خانه اي جاي مي دهد و از روز ديگر خود را به بيماري زده و نزد شاه نمي رود.
تن خويش يك چند بيمار كرد
پرستيدن شاه دشوار كرد
ماهوي سوري در اين زمان دنبال زمينه چيني براي نابودي يزدگرد سوم و به دست آوردن تخت و تاج ايران براي خودش بر مي آيد.
برين نيز بگذشت چندي سپهر
جدا شد ز مغز بدانديش مهر
شبان را همي تخت كرد آرزوي
دگرگونه تر شد به آيين و خوي
تا آنكه شبي به سربازاني كه مي دانست دستور او را به كار خواهند بست، فرمان مي دهد كه پيش از پگاه به خانه ي شاه يورش برده و او را نابود كنند.
شب تيره هنگام بانگ خروس
از آن مرز برخاست آواي كوس
شهنشاه از آن خود كي آگاه بود
كه ماهوي جوينده ي گاه بود
در هنگام اين يورش، يزدگرد سوم بيدار شده متوجه مي شود كه دور سراي او را سربازان گرفته اند.
بر آشفت و جوشن بپوشيد شاه
فراز آمدند از دو رويه سپاه
چو نيروي پرخاش تركان بديد
بزد دست و تيغ از ميان بركشيد
شهنشاه در جنگ مردي نمود
دليري و شيري و گردي نمود
جنگاوري و رشادت و شمشير زني يزدگرد سوم سربازان ماهوي سوري را كه غافلگير شده بودند چنان ترساند كه پس از كشته و زخمي شدن تني چند، بقيه واپس نشستند. يزدگرد موفق شد راهي شمشيرزنان به خارج از مرو يافته در بيرون شهر به آسيابي بر لب ريگزار فرب برسد و چون ديگر كسي را در پشت خود نديد دمه دمه پگاه وارد آن آسيا شده بر تخته سنگي مي نشيند:
كه تو چون رسيدي به ريگ فرب
زمانه ببست از بد و نيك لب
يكي آسيا بود بر رهگذر
بدو در شد آن شاه خورشيد فر
آن گونه كه از ابيات به دست آمده ي شاهنامه بر مي آيد يزدگرد سوم دست كم دو روز در آسيا مي ماند و ماهوي سوري هرچه كوشش مي كند نمي تواند او را بيابد. بنابراين جاسوساني در همه جاي مرو مي گمارد تا از اين راه به او دست يابد.
در سومين روز در پگاه آسيابان فرومايه كه خسرو نام داشت براي گشودن كارش با باري از گندم وارد آسيا مي شود.
فرومايه را بود خسرو به نام
نه تخت و نه گنج و نه تاج و نه نام
خور خويش از آن آسيا ساختي
به كاري جز اين خود نپرداختي
هنگام ورود به آسيا چشمش به گوي بلند بالا كه بر تخته سنگي نشسته بود مي افتد.
گوي ديد بر سان سرو بلند
نشسته بر آن سنگ چون مستمند
نگه كرد خسرو بدو خيره ماند
بدان خيرگي نام يزدان بخواند
بدو گفت كاي مرد خورشيد روي
براين آسيا چون رسيدي تو گوي
چه مردي بدين فر و اين برز وچهر
كه چون تو نبيند همانا سپهر
يزدگرد سوم كه بسيار خسته و گرسنه بود از آسيابان درخواست اگر چيزي براي خوردن دارد براي او بياورد. آسيابان با شرمندگي گفت مرد تنگدستي هستم و چيزي براي خوردن به جز نان كشكين ندارم و اگر مي خواهي از اين سبزه هايي هم كه بر لب جوي روييده است كنده برايت آماده كنم.
بدو آسيابان به تشوير گفت
كه جز تنگدستي مرا نيست جفت
اگر نان كشكينت آيد به كار
وزين ناسزا تره ي جويبار
بيارم جز اين نيست چيزي كه هست
خروشان بود مردم تنگدست
گرسنگي دو روز چنان بر يزدگرد سوم چيره شده بود كه پذيرفته و در آن حال درخواست برسم
مي كند.
به سه روز شاه جهان را به رزم
نبود ايچ پردازش خوان و بزم
بدو گفت شاه آنچه داري بيار
خورش نيز با برسم آيد به كار
آسيابان نان كشكين را در چبين جلو شاه گذارده و از تره ي لب جوي هم مقداري سبزي چيده و براي آوردن برسم روانه مي شود.
سبك مرد بي مايه چبين نهاد
برو تره و نان كشكين نهاد
به برسم شتابيد و آمد به راه
به جايي كه بود اندر آن واژگاه
بر مهتر زرق شد بي گذار
كه برسم كند زو يكي خواستار
خبر چينان ماهوي سوري همانگونه كه اشاره رفت همه جا به دنبال دستگيري يزدگرد سوم بودند چون آسيابان را ديدند كه برسم مي خواست به او مشكوك شده دستگيرش كرده به نزد ماهوي سوري
مي برند.
بهر سوي فرستاد ماهوي كس
ز گيتي همي شاه را جست و بس
سبك مهتر او را به مردي سپرد
جهانديده را پيش ماهوي برد
ماهوي سوري هنگامي كه آسيابان را نزد او مي برند و مي گويند براي بردن برسم آمده بود با تندي از او مي پرسد.
بپرسيد ماهوي زين چاره جوي
كه برسم كرا خواستي راست گوي
آسيابان از همه جا بي خبر كه چاره اي هم نداشت مي گويد:
بگويم كه بهر كه خواستم
خرد را بدين خواهش آراستم
چو زي آسيا رفتم امروز پيش
كزو من به كوشش برم نان خويش
ماهوري سوري خشمگينانه به ميان سخن او شتافته مي گويد: از كسي كه برسم خواسته بگو نه كار خودت. آسيابان كه ترسيده بود مي گويد:
چنين داد پاسخ ورا ترسكار
كه من بار كردم همي خواستار
در آسيا را گشاده به خشم
چنان دان كه خورشيد ديدم به چشم
ماهوي سوري بشدت مي گويد به تو گفتم از كسيكه برسم خواسته زودتر بگو.
بدو گفت خسرو كه در آسيا
نشست كند آوري بر گيا
به بالا به كردار سرو سهي
به ديدار خورشيد با فرهي
دو ابرو كمان و دو نرگس دژم
دهن پر ز باد ابروان پر ز خم
ماهوي باور مي كند كه چنين كسي نمي تواند جز يزدگرد سوم باشد. و با خشم مي گويد بايد او را خاك كرد و بدين ترتيب فكر كشتن يزدگرد سوم را بر ملا مي كند.
چو ماهوي بر آسيابان بگفت
كه آن شاه را خاك بايد نهفت
موبدان و مردان دور انديشي كه آنجا بودند هراسناك شده سخن به پند مي گشايند. فردوسي كه هزاران آفرين و سپاس بر او باد، حتي نام اين فرزانگان و پندهاي آنان و پي آمدهاي اين جنايت و خيانت هولناك را از شاهنامه منثور ابومنصوري براي ماندن در تاريخ به زيور شعر آراسته و جاودانه كرده است. براي كوتاهي سخن نام هر كدام و دو سه بيت از پندها و سخنان آنان را از شاهنامه فردوسي باز مي نويسم.
همه انجمن گشت از او پر ز خشم
زبان پر ز گفتار و پر آب چشم.....
يكي موبدي بود ً رادوي ً نام
به جان و خرد بر نهادي لگام...
نگر تا چه گويي به پرهيز از اين
مشو بد گمان با جهان آفرين...
برهنه شو در جهان زشت تو
پسر بدرود يي گمان كشت تو...
يكي دين و ري بود يزدان پرست
كه هرگز نبردي به بدكار دست....
كه ً هرمزد خراد ً بود نام او
بدين اندرون بود آرام او...
به ماهوي گفت اي ستمكاره مرد
چنين از ره پاك يزدان نگرد...
نشست او و ً شه روي ً بر پاي خاست
به ماهوي گفت اين دليري چراست
آنچه در رايزني ً شه روي ً بايستي نگريسته شود اين است كه اين مرد يادآور شد كه شاهنشاه و كشور در حال جنگ اند و او از خاقان چين و فغفور ترك ياري خواسته و نبايستي در چنين زماني خون او ريخته شود.
شهنشاه را كارزار آمدي
ز خاقان و فغفور يار آمدي
تو گوينده اي خون شاهان مريز
كه نفرين بود بر تو تا رستخيز
چو بنشست گريان بشد ً مهرنوشً
پر از درد و با ناله و با خروش
ً مهرنوش ً ياد آور مي شود كه تو شباني بيش نبودي، اين شاه يزدگرد بود كه تو را بدين جايگاه رسانيد.
شباني بودي تيره جان و گهر
به درگاه شاه اندر افكنده سر
نه او بر كشيدت بدين پايگاه
فرامش مكن نيكي و گنج شاه
و در انتها ماهوي سوري را راهنمايي مي كند و دلسوزانه مي گويد هنوز خيلي دير نشده به نزد شاه برو و نه تنها از اين رويداد بد پوزش بخواه بلكه خود و لشكرت را در اختيار او بگذار.
از ايدر به پوزش بر شاه رو
چو بيني ورا، بندگي ساز نو
و از آن جايگه جنگ لشكر بسيج
ز راي و ز پوزش مياساي هيچ
وزين پس نشان دو گيتي شوي
چو گفتار دانندگان بشنوي
و مي افزايد كه تو اكنون خشمگين هستي و ديده ي خرد بين تو بسته و بيماري، اگر در اين زمان راستي را به تو نگوييم دشمن توايم.
هر آنكس كه با تو نگويد درست
چنان دان كه او دشمن جان تست
تو بيماري اكنون و ما چون پزشك
پزشك خروشان به خونين سرشك
ولي كو گوش شنوا. هنگامي كه خشم و آز چيره گردد عقل نهان مي شود. تا ديرگاه موبدان ونيك انديشان سخن گفتند. ولي!
شبان زاده را دل پر از تخت بود
ورا پند آن موبدان سخت بود
ماهوي سوري سپس با پسر بزرگ خود رايزني مي كند. فرزند كه در بي خردي و ريمني دست كمي از پدر نداشت مي گويد كاري را كه آغاز كرده اي به پايان ببر، زيرا به زودي سپاهيان به ياري او آمده و كار بر ما تنگ خواهد شد.
پسر گفت كاي باب فرخنده راي
چو دشمن كني زو بپرداز جاي
سپاه آيد او را ز ما چين و چين
به ما بر شود تنگ روي زمين
پس از دانستن راي پسرش اين خيانتكار ريمن خشم آلود آسيابان را خواسته مي گويد:
بدو گفت بشتاب از اين انجمن
هم اكنون جدا كن سرش را ز تن
و گرنه هم اكنون ببرم سرت
نمانم كسي زنده از گوهرت
آسيابان بخت برگشته كه ماهوي سوري بدنهاد را مي شناخت و باور داشت كه اگر خواست او را به كار نبندد نه تنها كشته خواهد شد بلكه خاندان او را هم خواهند كشت، به آدم كشي سياه دل دگرگونه شد برسم به دست به آسيا برگشته شاه را ديد همچنان بر سر سفره اي كه برايش چيده بود با همان نان كشكين و سبزي لب جوي در انتظار اوست. او مي دانست كه به سادگي نمي تواند بر پهلواني بالا بلند چون يزدگرد سوم چيره شود و او را از پاي در آورد. چنين وانمود كه مي خواهد رازي در ميان بگدارد . شاه كه او را برسم به دست مي ديد و شايد هم خود را براي نيايش پيش از تناول آماده
مي كرد به سادگي گوش را به سوي او آورد تا آن راز را بشنود. آري، آن راز خنجري بود كه در زير لباس پنهان داشت. دمي دگر خنجر در كمرگاه شاه فرو رفت.
بشد آسيابان دو ديده پر آب
به زردي دو رخساره چون آفتاب
به نزديك شاه اندرآمد به هوش
چنان چون كسي راز گويد به گوش
يكي دشنه زد بر كمرگاه شاه
رها شد به زخم اندر، از شاه آه
به خاك اندر آمد سر و افسرش
همان نان كشكين به پيش اندرش
اين گونه بود كوتاه واژه اي از رويداد شكست ماموريت تداركاتي يزدگرد سوم كه جان خود را نيز در اين راه گذاشت از شاهنامه ي فردوسي كه در آن ، مسير رفتن يزدگرد سوم از بغداد تا مرو و حتي نام كساني كه در اين رويداد دستي داشته اند نيز آمده است. رويدادهاي پس از كشته شدن يزدگرد سوم را در شاهنامه مي توان خواند.
درد آلود است كه با خيانت ماهوي سوري، يزدگرد كه بزرگترين بازدارنده ي پيروزي تازيان و تنها تكيه گاه همبستگي ايرانيان مي توانست باشد از ميان رفت و دفتر زندگي ملتي سرفراز براي سده هاي آينده دگر گونه شد.
پانويس ها:
1 اين نويسندگان به خود اين زحمت را نداده اند تا بدانند در آن روزگاران شهر شيرازي نبود.
2 در برخي نسخ خطي قديم اين دو بيت هم آمده است و در شاهنامه ي چاپ مسكو پانويس شده:
ز شير شتر خوردن سوسمار
عرب را به جايي رسيدست كار
كه تاج كياني كنند آرزو
تفو باد بر چرخ گردون تفو
3 برسم: به زبر ب و س ، زرتشتي ها آن را از شاخه هاي كوچك گياه ً هوم ً يا ً خور زهرهً و اگر نباشد شاخه هاي كوچك انار و از پشم گوسفند سفيد و ميترايي ها كه اين رسم از آنجا به آيين زرتشتيان رخنه كرده است با دشته هاي قرمز رنگ به هم بسته و هنگام خوردن روي سفره مي گذاشتند و پيش از تناول غذا دعاي ويژه آن را مي خوانند. گذشته از جنبه مذهبي ، برسم نماد اتحاد و يگانگي است.
طنز اختراع بزرگ انسان
نیما طاهری
طنز
طنز یکی از گونههای ادبی و هنری تفکر انتقادی است. طنز سرشتی انتقادی دارد و به گفتهی چرنیشفسکی : طنز، آخرین مرحلهی تکامل نقد است. طنز، تصویر هنری ِ جمع تناقضها و تضادهای درونی و بیرونی انسان و جامعه در لحظه و تاریخی واحد، با بیان و لحنی نیشخند آفرین است. طنز پرداز نیک میداند که جمع تناقضها و تضادها درآن ِواحد در منطق صوری امری محال است، اما قلمرو طنز پرداز زندهگی اجتماعی است، قلمرویی که هر آن ِ واحد آن، جمع تناقضها و تضادهای درونی و بیرونی است. به ویژه در دورهی گذار از یک مرحلهی تاریخی به مرحلهای دیگر، که تناقضها و تضادها چشمگیرتر و بی تناسبیها آشکارترمیشود؛ زمینه و زمانه برای خلق طنز، بیش از پیش فراهم میشود. زیرا هنگامی که زمانه دگرگون و نو میشود، هر چیز کهنهی جامانده در گذشته، مصیبت آفرین و نیشخند آفرین میشود. برای مثال در این هنگامه است که میبینیم یک باره در گرما گرم پیکار برای رهایی زن، آش نذری میپزند؛ و یا کسی که روزها غوطهور در دریایهای نور( بحارالانوار) علامه مجلسی است، گیریم که به قول هدایت: آب این دریاها از آب یک آفتابه هم زیادتر نباشد، شب هنگام سنجش خرد ناب کانت را شخم میزند. در نتیجه، نیشخند واکنش انسان هوشیار در برخورد با جمع تناقضها و تضادهای مصیبت آفرین است. به قول سنایی: جمع کرده است از پی خنده/ چرخ مشتی از این پراکنده
بر این اساس میتوان گفت، طنز، درک و خلق تصویر هنرمندانه و نقادانهی جهانی سراسر متناقض و متضاد، در قالبی نیشخند آمیزاست، بی آن که طنزپرداز، دمی کهنهگی و فنا را در ذات هر نوآمده، فراموش کند.
طنز، رهایی از منطق روزمرهگی است. طنز پرداز به منطق و ارزشهای حاکم بر زندهگی روزمره عادت نمیکند، زیرا آن کس که اسیر عادت و تکرار میشود، شاخکهای حساس خود را برای درک این جهان غیر عادی از دست میدهد. طنز پرداز میداند که کهن الگوها و عادات دیر پا، قدرت اغواگر عظیمی را حمل میکنند و زندهگی امروز ما را به گفتهی توماس مان از چاه گذشتهها اداره میکنند. طنز پرداز نیک میداند که مردم، قربانیان و شهیدان ِ منطق ِعادت و تکرار زندهگی روزمره هستند. در نتیجه طنز پرداز زمین بایر زندهگی روزمره را شخم میزند و با افشاندن بذر شک و تردید، تیشه به ریشهی درخت تناورعادت میزند و پایههای کاخ بی گزند بدیهیات و یقینیات را بلرزه درمیآورد. طنز پرداز، نقاب از چهرههای دروغین و ساختهگی برمیکشد، حجابهای خوش ساخت عادت، تسلیم، فرصتطلبی، بلاهت، بوقلمون صفتی و شبان- رمهگی را کنار میزند. بر این پایه، طنز آشکار کنندهی هراس و خفتی است که پشت نقاب دلیری و موقعیت سنجی پنهان شده است. طنز پرداز نه با کسی دشمنی شخصی دارد، و نه طنز خود را تا حد نقدی شخصی تقلیل میدهد. طنز پرداز بر دروغها، تزویرها، مصلحتها، پردهپوشیها و جنایتها و جراحتهای حاکم بر جامعه انگشت میگذارد. در نتیجه، طنز آشکار کنندهی ددمنشی است که پس نقاب اخلاق پنهان شده است. طنز پرداز، اینچنین داد ِخود از کِهتر و مِهتر میستاند.
طنز پرداز عیبها و مفاسد جامعهی خود را بزرگتر از آنچه هست، جلوه میدهد. این بزرگنمایی و اغراق لازمهی کار طنزپرداز است، زیرا به این وسیله مخاطب را به تأمل و چاره اندیشی وا میدارد. البته باید بزرگنمایی با ظرافت توأم باشد تا ذهن مخاطب متوجه مصنوعی بودن آن بشود. هم چنین نباید بزرگ نمایی به حدی برسد که تشابه موضوع با واقعیت مورد نظر از بین برود.
طنز و خنده
طنز اگرچه از حیث مضمون با نقد جدی پهلو به پهلو میزند، اما از حیث شیوهی بیانی بیشتر با فکاهه همخوانی دارد. در طنز به مصداق : چو حق تلخ است با شیرین زبانی/ حکایت سرکنم آنسان که دانی؛ صریحترین و تلخترین انتقادها در ظاهری خنده دار عرضه میشود. شاید یکی از دلایلی که سبب شده است، بیشتر مردم طنز و شوخی را همخوان و همسان بپندارند، تشابه ظاهری نتیجهی نهایی طنز و شوخی باشد، زیرا هر دوی این گونههای ادبی به انبساط خاطر مردم میانجامند و خندهآور هستند. اما کیست که نداند فرهنگ خندهآور مردمی، خالق دنیای بی پایان شکلها و جلوههای ناهمگون خنده بوده و خواهد بود. به گفتهی باختین : خنده همیشه سلاح آزادی در دست مردم بوده است. خنده ، انسان را از ترس از مقدسات، ممنوعیت های استبدادی، گذشته و قدرت که در طول هزاران سال در ذهن جای گرفتهاند، میرهاند. بر خلاف خنده، لحن جدی و رسمی، لحن سرکوبگر، ارعابگر و اسارت آور بوده و به تهدید و نیرنگ دست میزده و عبوس بوده است. البته نیشخند بر آمده از طنز، لحن جدی را نفی نمیکند، بل آن را پالوده و کامل میسازد. آن را از یکجانبهگی، جمود، تعصب ورزی، خشک اندیشی، ترس، پندآموزی، ساده اندیشی، اوهام و از خشکی ابلهانه میپالاید. نیشخند، جدیت را از انجماد و جدا شدن از کلیت تمام نشدهی زندهگی ِ روزمره باز میدارد. ارسطو بر این باور بود که : از میان موجودات زنده، انسان یگانه موجودی است که میتواند بخندد. به عبارت دیگر به باور ارسطو خنده، برترین امتیاز معنوی انسان و دور از دسترس دیگر آفریدهها است. کییرکهگور میگوید : تا جوان بودم، از خنده غافل بودم، بعدها که چشمانم بازتر شد و حقیقت را دیدم... به خنده افتادم... و هنوز همچنان میخندم. اگر کییرکه گوردر تجربهی شخصی خود بر پیوند حقیقت و خنده انگشت مینهد، مولوی از نقش عشق در کشف شکل دگر خندیدن اینگونه سخن میگوید : گرچه من خود زعدم، دلخوش و خندان زادم/ عشق آموخت مرا، شکل دگر خندیدن/ به صدف مانم، خندم چو مرا درشکنند/ کارخامان بود از فتح و ظفر خندیدن.
در طنز، این اشکال خنده را میتوانیم ببینیم : نیشخند، زهرخند، خندهی تلخ، خندهی شیرین، خندهی پوشیده، خندهی دوپهلو، خندهی کنایه آمیز، خندهی شاد، خندهی غم انگیز، خندهی اشک آمیز، خندهی مرگ آور، و... طنزپرداز در پنبه زدن از فرادستان خندهی تلخ را به کار میگیرد و در انتقاد از فرودستان خندهی شیرین را. در طنز نیش وجود دارد و در فکاهه نوش. طنز نیشخند است و فکاهه نوشخند.
هجو و طنز، هزل و فکاهه
بر خلاف ادبیات شفاهی مردم که سرشار از طنز است، از سویی به علت حاکمیت مدح و اشک و از سوی دیگر به علت تحقیر و آزار طنزپردازان،ادبیات مکتوب ما عرصهی باز و مناسبی برای حضور طنزپردازان نبوده است. اما با این وجود آثار شاعران بزرگی چون خیام و سنایی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ از طنز بهرهی بسیاری برده است و عبید زاکانی توانسته در این زمینه آثار درخور و ماندگاری خلق و ثبت کند. هر چند آنها مجبور بودهاند از بیم گزند دشمنان، مانند عطار، طنز خود را از زبان فرزانهگان دیوانه طرح کنند. تا پیش از سنایی، مدح و هجو از گونههای رایج ادبیات مکتوب ما بوده است. شاعران بواسطهی مدح از اصحاب قدرت و ثروت، صله دریافت میکردند و بواسطهی هجو از آنان انتقام میگرفتند. انوری میگوید: اگر عطا ندهندم برآرم از پس مدح/ به لفظ هجو دمار از سر چنین ممدوح . و در جای دیگر میگوید : غزل و مدح و هجا هر سه بدان میگفتم/ که مرا شهوت و حرص و غضبی بود بهم. بر اساس این بیت میتوان فهمید که به باور انوری انگیزهی سرودن غزل، شور و شهوت است؛ و انگیزهی سرودن مدح، حرص و آز، و سرودن هجو نیز خشم و غضب. در واقع رنجش و خشم و انتقام در شعر کلاسیک ما بیشتر جنبهی شخصی داشته و کمتر از هجو فراتر رفته است. فردوسی میگوید: چو شاعر برنجد بگوید هجا/ هجا تا قیامت بماند به جا. حکیم شفایی شاعر دورهی صفوی نیز میگوید : دستاش به انتقام دگر چون نمیرسد/ شاعر به تیغ زبان میبرد پناه. زبان هجو و هزل دریدهتر و بی پردهتر از زبان طنز و فکاهه است. سوزنی سمرقندی دشنام را خمیرمایهی هجو میداند و بر این باور است که بی مایه فطیر است. وی در شعری میگوید : در هجا، گویی دشنام مده، پس چه دهم؟/ مرغ بریان دهم و بره و حلوا و حریر!/ مثل نان فطیر است هجا، بی دشنام/ مرد را درد شکم گیرد از نان فطیر. فخر صفی در لطایف الطوایف مینویسد : عبید زاکانی در هجو گویی بی محابا و در هزالی بی حیا بوده است. از این داوری پیدا است که بی باکی و بی پروایی صفت هجو گویان بوده است و بی حیایی صفت هزالان. برای نمونه جندقی در هزلی چنین سروده است : حاجی عبدالتقی خلایی ( مستراحی) ساخت/ که بگویند ذکر او از پس/ گفت یغما برای تاریخاش/ توشهی آخرت همیناش بس! در ادبیات فارسی با سنایی است که ما با نوعی هزل تعلیمی مواجه میشویم، یعنی برای سنایی شعر هزل نه وسیلهای برای انتقام شخصی، بل وسیلهای است برای انتقاد و آموزش. سنایی که خود در شعر کارنامهی بلخ با هجو آغاز کرده بود در ادامه به هزل تعلیمی رسید. و در کتاب حدیقه تمامی قلمرو زندهگی اجتماعی را اقلیم هزل اعلام کرد. سنایی خود میگوید : هزل من هزل نیست، تعلیم است/ بیت من، بیت نیست، اقلیم است/ گر چه با هزل، جدّ بیگانه است/ هزل و جدّم، هم از یکی خانه است/ شکر گویم که نزد اهل هنر/ هزلم از جدّ دیگران خوش تر است. سعدی نیز در گلستان میگوید : به مزاحت بگفتم این گفتار/ هزل بگذار و جدّ از او بردار. جامی در مثنوی هفت رنګ در بارهی هزل ميگوید : جدّ بُود پا به سفر فرسودن/ هزل یک لحظه به راه آسودن.
خنده در ادبیات مکتوب فارسی دو گونهی اصلی داشته است؛ هجو و هزل. طنز و فکاهه در واقع صورتهای تکامل یافتهی هجو و هزل هستند. در تعریف هجو گفتهاند : هجو، یعنی بر شمردن عیب و نقص افراد، از روی غرض شخصی، به قصد تحقیر و تخریب، با زبان و لحنی زننده و بی پرده، هجو ضد مدح است. طنز شکل پالایش و تکامل یافتهی هجو است. در حقیقت طنز پرداز در برشمردن عیب و نقص افراد، دارای غرض اجتماعی است نه شخصی، قصد وی اصلاح و آگاه کردن افراد است نه تحقیر و تخریب آنان، زبان و لحن آنان گزنده و کنایی است. شهر آشوب نیز یکی از زیر مجموعههای هجو بوده است. شهر آشوب، شعری است که در هجو یک شهر و نکوهش مردم آن و یا هجو اصناف و صاحبان حِرَف سروده شده باشد. در تعریف هزل هم گفتهاند : هزل، یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط، و آن ضد جدّ است. فکاهه، شکل تکامل یافتهی هزل است. به عبارت دیگر فکاهه از نظر زبانی بهداشتی تر از هزل است.
گونههای طنز
طنز را میتوان بر پایهی درونمایهی اثر به گونههای: طنز سیاسی، اجتماعی، تاریخی، اخلاقی و منشی، فلسفی، دینی و موقعیتی تقسیم کرد.
طنز را میتوان بر پایهی زاویهی دید و نوع نگاه جاری در متن به گونههای: طنز سیاه یا تلخ و طنز سفید یا شیرین تقسیم کرد.
طنز را هم چنین میتوان بر پایهی محورهای بیانی به گونههای: کلام محور، تصویر محور و تصویر- کلام محور تقسیم کرد.
طنز کلام محور
طنز کلام محور خود به دوگونهی گفتاری و نوشتاری تقسیم میشود. که هر یک از این دو گونه نیز به دو شیوهی بیانی منثور و منظوم تقسیم میشوند.
طنز منثور نوشتاری از فرمهای گوناگون ادبی بهره گرفته است. فرمهای ادبی چون: حکایت، تمثیل، فابل حیوانات- قصه و افسانههای منثور و منظومی که از زبان حیوانات روایت میشده است-، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، کاریکلماتور، خاطره نویسی، سفرنامههای خیالی و...
طنز منظوم نیز از انواع گوناگون قالبهای بیانی شعر کلاسیک و نو بهره گرفته است.
طنز تصویر محور
تمامی آثار طنزی که در قلمرو هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی، کاریکاتور و گرافیک خلق شده در زمرهی طنز تصویر محور است.
طنز تصویر- کلام محور
در برگیرندهی آثار خلق شده در عرصهی سینما و تلویزیون.
آثاری که در تهیه و تنظیم این مقاله از آنان بیشترین بهره را گرفتهام:
1- طنز نگاه انسان معترض. نوشتهی عمران صلاحی. منتشر شده در ماهنامهی آدینه شمارهی 68- 69
2- رابله و تاریخ خنده. نوشتهی میخاییل باختین. ترجمهی محمد پوینده. منتشر شده در کتاب: درآمدی بر جامعه شناسی ادبیات. 1377
3- انواع ادبی. دکتر سیروس شمیسا.
شبکه پزشکی مولکولی کشور
تدوين برنامه راهبردي (استراتژيك) شبكه پزشكي مولكولي كشور
در سال 1379 با توجه به پشتوانه تحقيقاتي و سالها تجربه عده اي از محققين با هدايت معاونت محترم تحقيقات و فناوري جناب آقاي دكتر ملك افضلي اولين هسته تشكيل مراكز تحقيقاتي و تشخيص در زمينه پزشكي مولكولي ايجاد شد و قصد آن بوده و هست تا اولاً فاصله مراكز تحقيقاتي و تشخيص و درماني را از هر جهت كم كرده و از توان تحقيقاتي موجود حداكثر استفاده را نمود و از طرف ديگر امكان ارتباط با خارج را هدفمند دنبال كرده و همكاري بيشتري بين محققين بوجود آورد. تقويت و نيز ايجاد زيرساختارهاي لازم تحقيقاتي و تشخيص از ديگر عوامل مهم تشكيل مراكز درگير در قالب ايجاد شبكه پزشكي مولكولي مي باشد.
در سال 79 بودجه اي بالغ بر 300 ميليون تومان درخواست شد ولي متأسفانه به دلايل متعدد اكثر بودجه مصوب 300 ميليون به خزانه بازگشت ولي فكر تشكيل شبكه پزشكي مولكولي و توجه خاص معاونت محترم تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت و نيز علاقه محققين و پزشكان اين حركت را سرعت بخشيد و به پيشنهاد و پشتوانه معاونت محترم تحقيقات و فناوري و با هزينه انستيتو پاستور ايران برنامه ريزي استراتژيك (Strategic Planning) در اولويت كاري دبيرخانه شبكه پزشكي مولكولي كشور قرار گرفت و با دعوت از مراكز مختلف اولين
جلسه شبكه در هتل شمشك به مدت 3 روز متوالي و تحت نظر مدرسين با تجربه برنامه ريزي استراتژيك برگزار شد و بخشي از برنامه تهيه شد در روز آخر جلسه جناب اقاي دكتر ملك افضلي اهميت پيگيري اين برنامه ريزي را متذكر و خواستار تعجيل در تدوين برنامه شدند.
البته بايد عرض كرد كه همگي اعضاي شركت كننده با علاقه و جديت خاصي آنرا دنبال كردند.
سه هفته بعد، بعد از جمعبندي اوليه كارگاه قبلي، در طي دو روز متوالي كار ادامه پيدا كرد و در نهايت يك روز ديگر به جمعبندي نهايي اختصاص يافت .
لذا برنامه ريزي استراتژيك شبكه در طي شش روز كامل تدوين و بعد از آن نيز توسط افراد مجرب مطالعه و تصحيح و مورد ارزيابي قرار گرفت ولي همگي اعضاء معتقد هستند كه اولاً اين كارگاه براي خود آنها تجربه بسيار گرانقدري بود دوم اينكه هرساله، اين برنامه مي بايست مورد ارزيابي مجدد قرار گيرد.
سوم اينكه برنامه با توجه به وضعيت و واقعيت هاي موجود تدوين شده و قطعاً اگر افراد بيشتري شركت مي كردند و يا زمان بيشتري گذاشته مي شد كاملتر مي شد.
ولي همگي به اين موضوع اعتقاد داشتند كه پيروي از اين برنامه به نفع كشور بوده و يكي از با ارزشترين تجربيات زندگي آنها بوده است و اميدواريم با حمايت مسؤولين، اين نهاد ارزشمند به زودي به بار نشيند.
اسامي مراكز و افراد عضو شبكه پزشكي مولكولي دعوت شده براي برگزاري كارگاه برنامه ريزي استراتژيك (شمشك 1380)
1- معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي ـ دكتر حسين ملك افضلي
2- رئيس شبكه پزشكي مولكولي و رئيس بخش بيوتكنولوژي انستيتو پاستور ايران ـ دكتر سيروس زينلي
3- رئيس مركز توسعه و هماهنگي معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت ـ دكتر امير محمودحريرچي
4- كارشناس مركز توسعه و هماهنگي معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت ـ دكتر محمدجعفر فاني
5- رئيس مركز تحقيقات گوارش و كبد دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر رضا ملك زاده
6- رئيس مركز تحقيقات گوارش و كبد دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي ـ دكتر محمدرضا زالي
7- رئيس مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي ـ دكتر محمدحسين صنعتي
8- رئيس بخش بانك سلولي انستيتو پاستور ايران ـ دكتر فاضل شكري
9- رئيس مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ـ دكتر حسين نجم آبادي
10-نماينده مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ـ دكترمحمدخليل جوان
11-معاون پژوهشي مركز تحقيقات پيوند مغز و استخوان ـدكتركامران علي مقدم (نماينده دكترقوام زاده)
12-سرپرست معاونت آموزشي و پژوهشي سازمان انتقال خون ـ دكتر محمود محموديان شوشتري
13-رئيس بخش ژنتيك پزشكي مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي ـ دكتر مسعود هوشمند
14-مدير امور تحقيقات مركز تحقيقات قلب و عروق دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر رضا آقانوري
15-رئيس گروه بيوشيمي دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي ـ دكتر بهرام يغمايي
16- سرپرست بخش ژنتيك دانشكده بهداشت دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر مهدي زماني
17-عضو هيأت علمي دانشگاه ع.پ زنجان ـ دكتر يوسف مرتضوي
18-رئيس بخش ايمونولوژي دانشگاه ع.پ شيراز ـ دكتر قادري
19-رئيس پژوهشكده بوعلي دانشگاه ع.پ مشهد ـ دكتر عباس زادگان
20-مدرس دوره ـ دكتر كيوان شكرايي
21-مدرس دوره ـ دكتر رضا موسوي
22-مدرس دوره ـ آقاي ذبيح الله مولوي
شايان ذكر است آقاي دكتر ملك زاده و آقاي دكتر زالي در جلسات حضور نداشتند و آقاي دكتر يعقوبي و خانم تقي زاده به عنوان نماينده از طرف ايشان در جلسات شركت كردند. همچنين دو نماينده از مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك وابسته به وزارت علوم براي شركت در جلسات دعوت شدند كه فقط آقاي دكتر هوشمند در 3 جلسه از جلسات شبكه پزشكي مولكولي شركت كردند همچنين به علت فشردگي كار و ضيق وقت نمايندگان شهرستانها علي رغم دعوتها در جلسات حضور نداشتند. در ضمن آقاي دكتر مهدي زماني نماينده دانشكده بهداشت در هيچ جلسه اي شركت نكردند.
در سال 79 به منظور تحقق بخشيدن به تشكيل مراكز پزشكي مولكولي طي چندين جلسه هسته اوليه شبكه با حضور افراد زير پايه ريزي شد:
دكتر سيروس زينلي : طرح تعيين دقيق موتاسيونهاي ژن فاكتور 9 با همكاري مركز هموفيلي و انجمن هموفيلي كشور
دكتر سيروس زينلي : طرح ايجاد شبكه شبكه آموزش پزشكي پرسنل
دكتر فريدون مهبودي : طرح توليد كيت جهت تشخيص دقيق HIV
دكتر فاضل شكري : طرح تهيه كلكسيون سلولي از بيماران مبتلا به اختلالات ژنتيكي با همكاري مركز تحقيقات خون و پيوند مغز و استخوان بيمارستان شريعتي و بخش بيوتكنولوژي انستيتوپاستور ايران
دكتر يوسف مرتضوي : 2 طرح در زمينه وضعيتهاي گوناگون سرطان خون با همكاري دو مركز فوق و دانشگاه تربيت مدرس
دكتر محمدرضا زالي : تحقيقات سلولي و مولكولي در زمينه بيماريهاي گوارش و كبدي (مجموعاً 6طرح)
دكتر رضا ملك زاده : مطالعه مولكولي ويروسهاي هپاتيت B,C
شرح وظايف هر يك از اعضاء شبكه در سال 1379 :
1- انستيتو پاستور ايران :
1-1: بخش بيوتكنولوژي انستيتوپاستور ايران:
وظيفه آموزش پرسنل ديگر مراكز، انتقال تكنولوژي تشخيص مولكولي، توالي يابي Sequencing ، در خدمت گرفتن بانك ژن خود براي تقويت ديگر مراكز، حل مشكلات علمي مولكولي اعضاء شبكه برگزاري گردهمايي، همايش و سفرهاي علمي و بازديد علمي، ايجاد كميته علمي ـ فني را عهده دار خواهد بود.
بخش بيوتكنولوژي انستيتو پاستور ايران براي تقويت بنيه علمي كشور و فراهم كردن شرايط مناسب تر براي مطالعه بعدي چند طرح را پيشنهاد مي كند هزينه اين قسمت معادل پانصد ميليون ريال مي باشد.
2-1 : تشخيص دقيق موتاسيونهاي ژن فاكتور 9 در بيماران هموفيلي B در كشور:
اين طرح با همكاري بخش بيوتكنولوژي انستيتوپاستورو مركز هموفيلي در بيمارستان امام خميني و مراكز هموفيلي كشور صورت خواهد گرفت. چنين طرحي به اين وسعت براي اولين بار است كه در كشور انجام مي گيرد و دانش ايجاد شده به ديگر محققين كمك خواهد كرد تا مطالعات خود را به گونه اي طراحي كنند كه بهتر و سريعتر به نتيجه برسند. اهميت اجراي اين پروژه در طرح آمده است.
هزينه طرح براي سال اول هشتصد ميليون ريال مي باشد.
3-1 : طرح توليد كيت تأييدي Western blot جهت تأييد وجود يا عدم وجود آنتي بادي بر عليه ويروس HIV در سرم و پلاسما :
چنين طرحي كه با همكاري سازمان انتقال خون ايران و دفتر همكاريهاي فناوري رياست جمهوري انجام خواهد شد به كشور اين قابليت را مي دهد تا در آزمايشات اختصاصي خونهاي مشكوك به آلودگي ويروسي توانمندي لازم را كسب كند و كيت مزبور در كشور توليد شود.
هزينه طرح براي سال اول سيصد ميليون ريال مي باشد.
4-1 : بخش بيوتكنولوژي انستيتوپاستور ايران با همكاري مركز تحقيقات خون و پيوند مغز و استخوان بيمارستان شريعتي، دانشكده پزشكي دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه ع.پ زنجان :
سه طرح را در خصوص وضعيتهاي مختلف سرطان خون ارائه داده است كه هم به همكاري چهار مركز كمك مي كند و هم مشكل مهمي از سرطانهاي خون را مد نظر قرار داده است. با اين دستاوردها ديگر مراكز براي حل اين مشكل بزرگ تجربه اوليه خوبي كسب مي كنند.
هزينه سال اول اين سه طرح دويست ميليون ريال است.
5-1: بخش بانك سلولي انستيتوپاستور ايران :
طرح تهيه كلكسيون رده هاي سلولي ناميرا از بيماران ايراني مبتلا به اختلالات ژنتيكي را ارائه داده اند. بخش فوق تنها مركز بانك سلولي كشور است و تا كنون خدمات ارزشمندي به تحقيقات در كشور نموده است. فعاليتهاي بخش يكي از اساسي ترين زير ساختار سازي هاي تحقيقات در كشور است و مانند بانك ژن كه در بخش بيوتكنولوژي انستيتو پاستور قرار داد محققين و مراكز تحقيقاتي را براي تحقيقات خود كمك خواهد كرد.
طرح فوق قصد آن را دارد كه افرادي كه مبتلا به بيماريهاي ژنتيكي هستند و ممكن است قبل از آنكه امكانات تشخيصي فراهم شود از دنيا بروند سلولهاي خون آنها گرفته شده و ناميرا (Cell Line) شوند و در شرايط مناسب به صورت زنده براي سالهاي آينده نگهداري شوند.
هزينه طرح براي سال اول يكصدو هشتاد ميليون ريال است.
2- مركز تحقيقات گوارش و پيوند كبد بيمارستان آيت ا… طالقاني وابسته به دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي:
اين مركز با توجه به سابقه بسيار خوب خود در زمينه بيماريهاي گوارشي و كبد و نيز كادر مجرب چنانچه تحقيقات مولكولي را در خدمت بگيرد دستاوردهاي بسيار مهمي براي كشور خواهد داشت و نيز يافته هاي اين مركز و تجربه آن مي تواند براي تحقيقات مشابه براي ارگانهاي ديگر بدن مانند ريه، قلب و عروق، خون، اعصاب و غيره استفاده شود.
اين مركز 6 طرح تحقيقاتي را پيشنهاد نمود و هريك به تنهايي و مشتركاً به اهداف بالا كمك خواهد كرد.
هزينه طرحها نهصدوهشتاد ميليون ريال براي تجهيز آزمايشگاه مولكولي و ديگر هزينه ها مي باشد.
3-مركز تحقيقات گوارش و كبد بيمارستان دكتر شريعتي وابسته به دانشگاه ع.پ تهران:
اين مركز با توجه به سابقه بسيار خوب خود در زمينه هاي گوارشي و كبدي مخصوصاً بيماريهاي ويروسي عامل اختلالات كبدي طرحي را در خصوص مطالعات مولكولي ويروسهاي هپاتيت B,C ارائه نموده است كه با انجام اين مطالعه، توانمندي خاصي در كشور در خصوص نحوه عملكرد ويروسها در ايجاد بيماري و حالات مختلف آن ايجاد خواهند كرد و مجموعة مطالعات دو مركز اطلاعات خوبي در خصوص وضعيت بيماري كبدي ارائه خواهند نمود .
هزينه طرح براي سال اول پانصدوچهل ميليون ريال خواهد بود.
در راستاي طرحهاي فوق مبلغ سيصد ميليون تومان از رديف 503495 بودجه تخصيص داده شد ولي رديفهاي مربوط به دكتر زينلي، دكتر مهبودي و دكتر شكري به علت دير رسيدن به انستيتو پاستور قابل استفاده نبوده و به خزانه دولت برگشت داده شد. بودجه طرحهاي دكتر مرتضوي در اختيار وي قرار نگرفت و به مركز خون و پيوند مغز و استخوان شريعتي داده شد.
بودجه هاي مربوط به طرحهاي آقايان دكتر زالي و دكتر ملك زاده در تابستان 1380 به آنان داده شد.
بايد يادآوري كرد كه با اينكه بودجه براي سال 79 پيش بيني شده بود ولي در روز آخر سال 79 تخصيص و لذا فعاليت ايجاد شبكه از اول سال 80 با جديت پگيري شد. در همين راستا برنامه ريزي استراتژيك به اجرا گذاشته شد.
توضيحات |
اعتبار |
محل اجرا (همكار طرح) |
عنوان فعاليت |
رديف |
450 |
بخش بيوتكنولوژي انستيتو پاستور ايران |
آموزش پرسنل، انتقال تكنولوژي توالي يابي بانك ژن، برگزاري گردهمايي و سفرهاي علمي |
1 |
|
اين طرح براي اولين بار به اجرا در مي آيد و سه ساله مي باشد. |
655 |
بخش بيوتكنولوژي انستيتو پاستور و مركز هموفيلي بيمارستان امام خميني و مراكز ه هموفيلي كشور |
تشخيص دقيق موتاسيونهاي ژن فاكتور 9 در بيماران هموفيلي B در كشور |
2 |
كسب توانمندي لازم جهت تشخيص HIV |
250 |
سازمان انتقال خون و دفتر همكاريهاي فناوري رياست جمهوري |
توليد كيت جهت تأييد Ab بر عليه ويروس HIV |
3 |
200 |
مركز تحقيقات خون و پيوند مغز و استخوان بيمارستان شريعتي، دانشكده پزشكي تربيت مدرس و دانشگاه ع.پ زنجان |
وضعيتهاي گوناگون سرطان خون |
4 |
|
180 |
بخش بانك سلولي انستيتوپاستور ايران |
بانك ژن (تهيه كلكسيون سلولي بيماران مبتلا به اختلالات ژنتيكي) |
5 |
|
براي تجهيز آزمايشگاه مولكولي و… |
780 |
مركز تحقيقات گوارش و پيوند كبد بيمارستان طالقاني (شهيد بهشتي) |
تحقيقات سلولي مولكولي در زمينه بيماريهاي گوارشي و كبدي (مجموعاً 6 طرح) |
6 |
بررسي نحوه عملكرد ويروسها در ايجاد بيماري و حالات مختلف آن |
440 |
مركز تحقيقات گوارش كبد بيمارستان شريعتي (دانشگاه تهران) |
مطالعه مولكولي ويروسهاي هپاتيت B,C |
7 |
45 |
انستيتو پاستور ايران |
نظارت بر اجراي فعاليتها |
8 |
|
3000(ميليون ريال)
|
جمع كل
|
در سال 1379 حجم عمليات اصلي در اجراي اهداف مذكور جمعاً به مبلغ 3000 ميليون ريال به شرح ذيل هزينه خواهد شد:
مقدمه:
بعد از شروع سال 1380 مسئله تقويت شبكه در اولويت كاري معاونت محترم تحقيقات و فناوري قرارگرفت و همزمان اقدام به تشكيل شبكه بيوتكنولوژي پزشكي نمود.
از قدمهاي اوليه و ضروري براي فعاليتهاي شبكه داشتن برنامه راهبردي يا استراتژيك پلانينگ Strategic planning)) تشخيص داده شده و به دستور جناب آقاي دكتر ملك افضلي اعضاء قبلي و جديد (كه طي بررسيهاي اوليه تعداد ديگري از مراكز داوطلب و يا حائز شرايط ) براي برنامه ريزي استراتژيك دور هم جمع شدند و با مشاركت و همفكري نمايندگان محترم سازمان مديريت برنامه ريزي كشور و معاونت محترم تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت و مشاورين شبكه طي 6 روز پركار و ساعتها كار و بحث و تبادل نظر و با كمك مدرسين كار آزموده، برنامه راهبردي شبكه تدوين گرديد. براي انجام اين مهم 1440 نفر ساعت زمان صرف گرديد.
بعد از اين، تمامي نيروي شبكه صرف تحقق بخشيدن به اهداف و فعاليتهاي پيش بيني شده در برنامه گرديد در وهله اول سعي در راه اندازي و تجهيز دبيرخانه مناسب، برگزاري جلسات مرتب هفتگي با حضور اعضاء و نمايندگان محترم معاونت تحقيقات و فناوري و سازمان مديريت و برنامه ريزي گرديد.
تعداد جلسات برگزار شده براي اين منظور 1500 نفر ساعت بوده كه در آنها سعي در برنامه ريزي، سياستگذاري و پيگيري برنامه استراتژيك بوده است. همچنين تعيين اولويتهاي تحقيقاتي كشور كه مربوط به شبكه مي باشد تدوين و نيازهاي ملي تعريف و سعي گرديد كه مراكز عضوي كه پتانسيل هاي مرتبط با اين نيازها را دارند انتخاب گرديده و مأموريت ويژه اي به هر مركز اعطاء گردد.
بعد از مشخص شدن اوليه اولويتهاي ملي و مأموريتهاي مراكز عضو، هر مركز طرح تفضيلي خود را جهت انجام فعاليتهاي درخواست شده از آنها از طرف شبكه را ارائه نموده و بودجه مربوط به هر طرح مشخص و از رديف 503495 تخصيص و پرداخت گرديد.
ضمن اينكه جهت انجام فعاليتهاي پيش بيني شده در برنامه استراتژيك شبكه كه تحت قالبهاي ستادي، زيرساختار سازي يا آموزشي قرار مي گيرند ، تمامي مراكز عضو به نوعي درگير بوده و وظايف هر مركز، بودجه تخصيصي و زمان بندي انجام ،به آنها ابلاغ گرديده است.
اولويتهاي كاري برنامه استراتژيك در برنامه چهار سال اول :
اهداف و سياستها :
طبق تعريفي كه در برنامه استراتژيك شبكه از مأموريت براي اين تشكيلات آمده است شبكه پزشكي مولكولي كشور مجموعه اي از مراكز تحقيقاتي فعال كشور است كه به منظور ايجاد هماهنگي و تعيين سياستهاي كلي تحقيقات در زمينه پزشكي مولكولي جهت مشاركت در اعتلاي سطح سلامت جامعه از طريق پيشگيري، تشخيص و درمان و ريشه كني بيماريها تشكيل شده است و بدين منظور شبكه سياستها و اهداف ذيل را مد نظر دارد:
1- ارتقاء سطح كمي و كيفي تحقيقات علوم پزشكي مولكولي در كشور .
2- ايجاد ارتباط و ارتقاء سطح همكاريهاي بين محققين و مراكز تحقيقاتي و شبكه هاي مرتبط خارجي و داخلي جهت نيل به سياستهاي فوق .
3- هدفمند كردن تحقيقات علوم پزشكي مولكولي در كشور .
4- سرعت بخشيدن به ارتقاء سطح علمي تحقيقاتي و تكنيكي متخصصين علوم پزشكي مولكولي كشور
در تعيين اولويتها با توجه به تجربه مراكز تحقيقاتي و محققين حاضر در جلسات تعيين اولويت، اولين وظايف شبكه تقويت زيرساختار تحقيقاتي كشور تعيين گرديد. به طوري كه در طي جلسات متعدد قرار بر اين شد كه بدون در نظر گرفتن موضوعيت فعاليتهاي مراكز تحقيقاتي و محققين عضو، فعاليتهاي لازم براي شبكه تعيين شود. در اين راستا تقويت زيرساختار تحقيقاتي پزشكي مولكولي مورد توجه قرار گرفت. از آن جمله ايجاد بانك HLA كشور مي باشدكه با انجام اين كار و اتصال به شبكه هاي جهاني، پيدا كردن داوطلب پيوند، مخصوصاً پيوند مغز استخوان براي بيماران مبتلا به سرطان خون و لنف، بيماران مبتلا به تالاسمي و موارد مشابه آسان گشته و درصد موفقيت افزايش مي يابد. براي اين كار با توجه به رسالت سازمان انتقال خون اين مهم به آنها سپرده شده و ديگر مراكزي كه توانايي لازم جهت پياده كردن اين تكنولوژي را دارند به خدمت گرفته شدند.
يكي ديگر از زيرساختهاي مناسب در انجام تحقيقات و رسيدن به نتايج مطلوب، داشتن بانكهاي اطلاعاتي و سلولي، ژني و DNA مي باشد كه در اين راستا تشكيل و تقويت، بانكهاي ذيل براي اين شبكه در اولويت قرار گرفت :
1- بانك سلولي شامل ناميرا كردن سلولها و نگهداري سلولهاي سرطاني
2- بانك DNA و ژن شامل نگهداري DNA افراد بيمار و سالم
3- ايجاد و نگهداري بانك خون بند ناف
4- Registry بيماران ژنتيكي و ايجاد و نگهداري بانك اطلاعات حاصله
5- Bioinformatics– توانمند سازي كشور و محققين در بهره برداري از حجم عظيم اطلاعات موجود در بانكهاي اطلاعاتي جهاني در اين زمينه و نيز تجزيه و تحليل يافته ها و نيازهاي تحقيقاتي.
فلوچارت1
فعاليتهاي برنامه استراتژيك شبكه پزشكي مولكولي كشور 81-1380
اولويتهاي سال 81-1380 به سه بخش زيرساختارسازي، تحقيقاتي و آموزشي تقسيم مي گردد كه به شرح ذيل مي باشد:
1- اولويتهاي زيرساختارسازي:
الف ـ بانك سلولي شامل ناميرا كردن سلولها و نگهداري سلولهاي سرطاني.
ب – ايجاد بانك DNA و ژن شامل نگهداري DNA افراد بيمار و سالم.
پ – ايجاد و نگهداري بانك خون و بندناف.
ت ـ ايجاد و نگهداري بانك HLA.
ث ـ Registry بيماران ژنتيكي و ايجاد بانك اطلاعات حاصله (ثبت بيماريها).
ج ـ Bioinformatics : توانمندسازي كشور و محققين در بهره برداري از حجم عظيم اطلاعات موجود در بانكهاي اطلاعاتي جهاني در اين زمينه و نيز تجزيه و تحليل يافته ها و نيازهاي تحقيقاتي.
2- اولويتهاي تحقيقاتي :
الف ـ ژن درماني : كه خود به پنج زير گروه تقسيم مي گردد:
§ساخت construct يا سازه ژني
§سيستم هاي حمل يا Delivery (Viral,Naked,DNA)
§بررسي سلولي
§مطالعات مدل حيواني
§Clinicaltrial
ب ـ ترانسژنيك (Transgenic) : كه به پنج زير گروه تقسيم مي گردد:
§IVF يا لقاح خارج از رحم
§ساخت Construct
§Transgenic Documentation
§حصول اطمينان از انجام Transgenic
§مطلعه پيامدهاي Transgenic
پ ـ تشخيص هاي سريع و دقيق :
در اين اولويت تكنيكهايي مانند پروتئوميكس و Microarray قرار مي گيرند.
3- اولويتهاي آموزشي :
يكي از مهمترين اولويتهاي شبكه ارتقاء سطح دانش محققين و پزشكان كشور است. اين موضوع مخصوصاً در خصوص تحولات نوين پزشكي مولكولي ضروري به نظر مي رسد.
مجموعه اي از اين آموزشها براي سالهاي اول و دوم فعاليت شبكه به عنوان اولويتهاي در نظر گرفته شده عبارتند از:
الف ـ آموزشهاي تئوري عمومي شامل:
§اصول ژنتيك مولكولي انساني
§اصول مهندسي ژنتيك
§اصول ژنتيك باليني
§اصول و روشهاي مولكولي تشخيص بيماريها
ب ـ آموزشهاي تئوري اختصاصي شامل:
§اساس مولكولي سرطان
§اساس مولكولي بيماريهاي عفوني
§اساس تشخيص مولكولي بيماريهاي ژنتيك
§اساس مولكولي پيوند
§اساس مولكولي بيماريهاي متابوليك ارثي
ضمن اينكه در بخش آموزشهاي عملي، انجام برخي گردهمايي هاي علمي ـ آموزشي سالانه مانند، برگزاري كارگاه ها و كنگره هاي پزشكي مولكولي به صورت دوره هاي فشرده پيش بيني شده است.
فلوچارت 2
( ساري ـ خرداد 82)
مقدمه :
در خرداد ماه 1382 جهت بازبيني و بازنگري برنامه استراتژيك دوم، كارگاهي سه روزه با حضور كليه اعضاء محترم شوراي مركزي (بالغ بر 20 مركز ) به همراه معاونت محترم تحقيقات و فناوري برگزار گرديد كه البته پس از بازگشت به تهران اين جلسات با حضور هفت نفر از اعضاء شوراي مركزي شبكه دنبال گرديد كه تعداد جلسات برگزاري شده به اين منظور 950 نفر ساعت بود كه در آنها سعي در بازبيني و بازنگري و تكميل كار آغاز شده انجام گرفت و در نهايت برنامه استراتژيك بازبيني شده در پاييز 82 آماده گرديد.
ساختار برنامة راهبردي (استراتژيك) شبكه پزشكي مولكولي كشور:
اين برنامه، در برگيرنده 8 بخش اصلي است. از اولين قدمها تعيين SWOT شبكه پزشكي مولكولي كشور بود. بدين معني كه از ديدگاه اعضاء شركت كننده نقاط قوت شبكه (Strengths)، نقاط ضعف شبكه (Weaknesses)، فرصتها(Opprortunities) و تهديدها (Threats) تعيين گرديد.
از ديگر مواردمهم، تعيين چشم انداز(Vision) و مأموريت (Mission) براي شبكه بود كه در برنامه اول راهبردي تعيين و در بازبيني و بازنگري دوباره آن تغييري صورت نگرفت.
از ديگر اجزاي مهم برنامه استراتژيك اهداف (Goals) و براي هر هدف تعـييـن مقاصـد (Objectives) و براي نيل به هر مقصود تعيين فعاليتها (Activities) مي باشد.
اسامي مراكز و افراد عضو شبكه پزشكي مولكولي دعوت شده براي بازنگري كارگاه برنامه استراتژيك ( ساري ـ خرداد 82 )
1- معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي ـ دكتر حسين ملك افضلي
2- رئيس شبكه پزشكي مولكولي و رئيس انجمن ژنتيك ايران ـ دكتر سيروس زينلي
3- معاون پژوهشي مركز تحقيقات هماتولوژي و انكولوژي دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر كامران علي مقدم
4- رئيس مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ـ دكتر حسين نجم آبادي
5- رئيس پژوهشكده رويان ـ جهاد دانشگاهي ـ دكتر سعيد كاظمي آشتياني
6- معاون پژوهشي و آموزشي پژوهشكده ابن سينا ـ جهاد دانشگاهي دكتر محمدرضا صادقي
7- عضو هيأت علمي دانشكده پزشكي دانشگاه تربيت مدرس ـ دكتر يوسف مرتضوي
8- رئيس مركز تحقيقات ژنتيك انساني دانشگاه ع.پ ايران ـ دكتر حسين عاملي
9- رئيس مركز تحقيقات علوم سلولي مولكولي و دانشگاه ع.پ ايران ـ دكتر عيسي نورمحمدي
10-رئيس بخش ژنتيك و ژنوميكمركز تحقيقات انستيتو كانسر دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر سعيدرضا غفاري
11- عضو هيأت علميمركز تحقيقات غدد و متابوليسم دانشگاه ع . پ تهران – دكتر سيد محمد اكرمي
12- معاون پژوهشيمركزتحقيقات بيماريهاي گوارش وكبد دانشگاه ع.پ تهران– دكتر قدرت ا..منتظري
13- عضو هيأت علمي مركز تحقيقات گوارش و پيوند كبد ،دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي ـدكتر سيد جواد ميرحسني مقدم
14- عضو هيأت علمي مركز تحقيقات علوم سلولي مولكولي دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي ـ دكتر بهرام كاظمي دمنه
16- رئيس مركز تحقيقات آزمايشگاههاي رفرانس ايران ـ دكتر محمد عباسي
17- رئيس مركز تحقيقات بيمارهاي پستان ـ جهاد دانشگاهي ـ دكتر احمد كاوياني
18- معاون آموزشي و پژوهشي سازمان انتقال خون ايران ـ دكتر احمد قره باغيان
19- عضو هيأت علمي مركز آموزش و پژوهش بيماريهاي پوست و جذام ـ دكتر علي خامسي پور
20- مدرس دوره ـ دكتر كيوان شكرايي
21- مدرس دوره ـ ذبيح الله مولوي
شوراها وكميته هاي پيش بيني شده در برنامه استراتژيك
شوراي مركزي :
هر مركز تحقيقاتي، تشخيصي، درماني و آموزشي كه به عضويت شبكه پذيرفته شده است، عضوي از شوراي مركزي و سياستگذاري آن محسوب مي شود . به عبارت ديگر شوراي مركزي متشكل از نمايندگان رسمي مراكز عضو و نمايندگان معاونت تحقيقات و فناوري و سازمان مديريت و برنامه ريزي و تمام مراكزي كه نماينده ثابت و دائمي جهت حضور در جلسات اين شبكه دارند در شوراي مركزي عضويت داشته واز يك حق رأي برخوردار مي باشند. شوراي مركزي ، بالاترين نهاد تصميم گيري در امور برنامه ريزي استراتژيك ، پژوهشي وتحقيقاتي شبكه پزشكي مولكولي كشور است .
وظايف شوراي مركزي:
تعيين استراتژي شبكه، تصويب نهايي كليه آئين نامه هاي اجرايي، تعيين و نظارت بر عملكرد اعضاء شوراي پژوهشي، انتخاب رئيس شبكه و دبيرخانه، پذيرفتن اعضاء جديد توسط شوراي مركزي ـ سه بار در سال (نحوه پذيرش براساس آئين نامه مربوطه)، تدوين اساسنامه شبكه و تصويب در شوراي مركزي و سپس مراكز بالاتر (معاونت تحقيقات و فناوري، وزارت متبوع و سازمان مديريت و برنامه ريزي ).
شوراي پژوهشي :
شوراي پژوهشي مهمترين شوراي شبكه پس از شوراي مركزي است . اين شورا در واقع هسته مركزي و تصميم گيرنده شبكه است و اعضاء آن از مراكز پژوهشي مختلف تعيين خواهند شد. اعضاء اين شورا توسط اعضاء شوراي مركزي براي يك سال تعيين و انتخاب مجدد آنها بلامانع است.
وظايف شوراي پژوهشي:
انتخاب و تصويب طرحها، نظارت و ارزيابي طرحهاي مصوب اعضاء و مراكز آنان، انتخاب ناظرين (ارائه شده از طرف كميته هاي علمي)، تعيين برنامه هاي پژوهشي شبكه، تصويب اولويتهاي ارائه شده از طرف كميته هاي علمي، بررسي درخواست عضويت مراكز خواهان الحاق به شبكه ، تعيين اولويتهاي پژوهشي ـ تحقيقاتي در سطح ملي و كشوري، بررسي بودجه درخواستي سالانه شبكه از سازمانهاي مربوطه و تهيه آئين نامه هاي اجرايي مورد نياز شبكه و ارائه آنها به شوراي مركزي جهت تصويب.
اين شورا متشكل از هشت عضو اصلي دو عضو علي البدل و رئيس شبكه مي باشد . كه عبارتند از :
1- رئيس شبكه پزشكي مولكولي كشور – دكتر سيروس زينلي
2- رئيس بخش ژنتيك پژوهشگاه ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك وتكنولوژي زيستي – دكتر سيد مسعود هوشمند
3- رئيس مركز تحقيقات ايمونولوژي پژوهشكده بوعلي، دانشگاه ع.پ مشهد- دكتر جليل توكل افشاري
4- رئيس مركز تحقيقات سرطان شناسي ، دانشگاه ع.پ شيراز- دكتر عباس قادري
5- رئيس مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ـ دكتر حسين نجم آبادي
6- عضو هيأت علمي مركز تحقيقات درماني ناباروري، دانشگاه ع.پ يزد ـ دكتر سيد مهدي كلانتر
7- عضو هيأت علمي مركز تحقيقات انستيتو كانسر دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر سعيدرضا غفاري
8- معاون پژوهشي مركز تحقيقات هماتولوژي و انكولوژي دانشگاه ع.پ تهران ـ دكتر كامران علي مقدم
9- عضو هيأت علمي دانشكده پزشكي دانشگاه تربيت مدرس ـ دكتر يوسف مرتضوي
و دو عضو علي البدل:
10- معاون پژوهشي و آموزشي پژوهشكده ابن سينا ـ دكتر محمدرضا صادقي
11- عضو هيأت علمي مركز آموزش و پژوهش پوست و جذام ـ دكترعلي خامسي پور
كميته هاي علمي از بازوهاي كارشناسي شوراي پژوهشي مي باشند و اعضاء آنها ساليانه توسط شوراي پژوهشي تعيين مي شوند و انتخاب مجدد آنها بلامانع است. شبكه پزشكي مولكولي داراي پنج سوكميته مي باشد كه هر كميته داراي سه عضواصلي استكه عبارتنداز:
يك نفر به عنوان مسؤل كميته، يك نفر به عنوان عضو شوراي مركزي كميته و يك نفر به عنوان عضو شواي پژوهشي كميته. كميته هاي پژوهشي طرح هاي ارائه شده را بررسي نموده و پس از Ranking، بر حسب اولويت آنها را به منابعي كه طرحهاي مصوب را هزينه بندي نموده و جنبه مالي آن را تأمين مي نمايد، منتقل خواهند ساخت.
وظايف كميته هاي علمي:
تعيين اولويت و بررسي طرحهاي ارائه شده جهت ارائه به شوراي پژوهشي و پيشنهاد ناظر بر طرح ها از وظايف اصلي كميته هاي علمي مي باشند.
1- كميته ژنتيك :
عضو شوراي مركزي: آقاي دكتر سيد محمد اكرمي از مركز تحقيقات غدد و متابوليسم دانشگاه ع.پ تهران
عضوشوراي پژوهشي: آقاي دكتر حسين نجم آبادي از مركز تحقيقات ژنتيك دانشگاه علوم بهزيستي وتوانبخشي
2- كميته عفوني :
عضو شوراي مركزي:آقاي دكتر بهرام كاظمي دمنه، از مركز تحقيقات سلولي مولكولي، دانشگاه ع.پ شهيدبهشتي
عضو شوراي پژوهشي:آقاي دكترعلي خامسي پور، از مركز آموزش و پژوهش پوست و جذام
3- كميته سرطان :
مسؤول كميته : آقاي دكتر كامران علي مقدم، از مركز تحقيقات خون و پيوند مغز استخوان، دانشگاه ع.پ تهران
عضو شوراي مركزي:آقاي دكتر محمدرضا آگاه، از مركز تحقيقات گوارش و پيوند كبد، دانشگاه ع.پ شهيد بهشتي
عضو شوراي پژوهشي: آقاي دكتر عباس قادري، از مركز تحقيقات سرطان شناسي، دانشگاه ع.پ شيراز
4- كميته سلولي مولكولي:
عضو شوراي مركزي:آقاي دكتر سعيد كاظمي آشتياني، از پژوهشكده رويان
عضو شوراي پژوهشي: آقاي دكتر سيد مهدي كلانتر، از مركز تحقيقاتي درماني ناباروري، دانشگاه ع.پ يزد
5- كميته فناوريهاي نوين (High tech):
عضو شوراي مركزي: آقاي دكتر مهدي زماني از مركز طبي كودكان، دانشگاه ع.پ تهران
عضو شوراي پژوهشي: آقاي دكتر مسعود هوشمند، از پژوهشگاه ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي
به اين تعداد مي توان، افرادي را به عنوان ميهمان افزود كه حضورشان در جلسات اين كميته ها بستگي به نظر مسؤول كميته مربوطه دارد.
رياست شبكه:
رئيس شبكه براي مدت دو سال توسط شوراي مركزي پيشنهاد و با حكم معاونت تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت تعيين مي شود و انتخاب مجدد وي بلامانع مي باشد.
وظايف رئيس شبكه:
هماهنگ كردن كارهاي شبكه
اجرا كردن مصوبات شوراي مركزي و پژوهشي شبكه
رياست دبيرخانه شبكه
عضو شوراي پژوهشي شبكه
|
فلوچارت 4
2- بيماريهاي نوروماسكولار
3- سرطانها
4-بيماريهاي متابوليك
5-هموگلوبينو پاتي ها و هموفيلي
6-نقايص مادرزادي
7-ناشنوايي ها و نابينايي ها
8-ديسپلازي هاي استخواني
9-نازايي ها، مرده زايي ها و سقط هاي مكرر
فعاليتهاي اين كميته در زمينة اولويتهاي فوق عبارتند از:
1-شناسايي، تهيه و ارائه روشهاي تشخيص دقيق و سريع
2-مطالعه و مشخص كردن ژنهاي درگير در كشور و شناسايي طيف جهش هاي شايع آن
3-اختصاص بودجه بر اساس اولويتها و با شاخصهاي ميزان اهميت، ميزان نوآوري، كارهاي قبلي انجام شده و اطلاعات زمينه اي قبلي
4-ايجاد بانكهاي DNA و سلولي بيماريهاي شايع
5-ارتقاء سطح آموزشي ژنتيك در سطوح مختلف
6-نظام ثبت و ارجاع بيماريهاي ژنتيك و تعيين ميزان شيوع
7-تعيين ، ايجاد و تجهيز مراكز فوق تخصصي منطبق بر اولويتهاي كشور
8-تعيين نظام سطح بندي تحقيقات و خدمات ژنتيك در كشور
1- تشخيص مولكولي سريع و دقيق
2- مقاومت دارويي و ارزيابي پاسخ به درمان
3- ژنوتايپينگ
4- ارزيابي پاسخ ايمني
5- طراحي و توليد واكسن با اهداف خاص
براي تشخيص در موارد فوق از تكنيكهاي مبتني بر PCR ، Sequencing ،Dot-blot و Microarray استفاده خواهد شد.
Infection disorders priorities:
1) Rapid Molecular diagnosis HCV
a) PCR based (qualitative) HIV
b) Microarray Leshmaniass
c) Sequencing Malaria
d) Dot-blot Menengitis
e)RFLP(Rotation Fragment length Polymorphism Brucellois 2)Drugresistance and Response to treatment.
3) Genotyping
4) Evaluation of immune response
5) Vaccine development
1- كانسرهاي فامليال
2- بيولوژي كانسر ( مطالعات علوم پايه در زمينه بيولوژي كانسر و روشهاي مولكولي جديد در بيولوژي كانسر)
3- مطالعات عوامل ژنتيكي كانسر و Cancer Prevention
4- بهبود روشهاي تشخيصي انواع سرطان از ديد پزشكي مولكولي و تعيين پيش آگهي ها
5- روشهاي درماني مبتني بر پزشكي مولكولي در سرطانها شامل:
الف- درمانهاي Molecular Targeted
ب - ايمونوتراپي سرطانها
ج - ژن تراپي سرطانها
6- بانكهاي DNA، سلولي و HLA
ضمناً سرطانهاي اولويت دار شامل موارد ذيل است:
1- بدخيمي هاي دستگاه گوارش
2- پستان و ريه
3- بدخيمي هاي خوني
1- سلولهاي بنيادي (جنيني و بالغ)
2- پيوند سلول (Transplantation)
3- درمانهاي سلولي مولكولي (cell and molecular based therapy ) شامل سلول درماني، ژن درماني و ايمونوتراپي
4- تشخيصهاي سلولي و مولكولي(cell and molecular based diagnostic ) شامل PND ، P.G.D ، Cytokins
5- شبيه سازي و ترانسژنيك
الف- عناوين اولويتهاي فوق به طور كلي به تصويب رسيده و تحقيقات مختلف در زيرمجموعه هريك از عناوين فوق آزاد مي باشد.
ب- اولويتهاي فوق نسبت به يكديگر از مرتبه برابري برخوردار هستند، لذا تقدم و تأخر در ذكر اولويتها دليل بر برتري نمي باشد.
ج-تصويب طرح تحقيقاتي در موارد فوق بر اساس ارزيابي مجري طرح و توانايي مركز طرح دهنده بر اساس فرمهاي ارزشيابي كنندة مصوب شبكه خواهد بود.
د- تعيين اولويت بر اساس ارزيابي هاي بند ج و اختصاص نمره اي از طرف شبكه انجام مي شود.
اين کميته در مقايسه با ديگر کميته ها از فعاليت کمتری برخوردار می باشد:
1- ارتقاء توان تحقيقاتی کشور در فناوريهای نوين
2- کاربرد نانوتکنولوژی در پزشکی مولکولی
3- بکارگيری DNA Chips در تحقيقات پزشکی مولکولی
4- ارتقاء توان کشور در استفاده و توليد دانش در زمينه بيوانفورماتيک
نقاط قوت(Strengths):
1- وجود مراكز مختلف در زمينه فعاليت پزشكي مولكولي
2- وجود محققين علاقمند در كشور
3- وجود زيرساختهاي اوليه لازم
4- همكاري خوب معاونت پژوهشي و سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور
5- شبكه جزو برنامه است و ثبت شده و جزو برنامه هاي رديف 503495 (بودجه) مي باشد.
6- وجود تجربه هاي خوب ديگران در زمينه فعاليت
7- توجه دولت به تحقيقات در برنامه سوم توسعه
8- توانايي كشور در پزشكي مولكولي
9- وجود نيروي انساني داخل و خارج و تمايل آنان به همكاري
10- وجود تمايل به همكاري بين سازمانها
11- وجود تجهيزات خوب در داخل كشور
12- صرفه جويي در وقت و هزينه
13- جلوگيري از مهاجرت نخبگان
1- كمبود مديريت تصميم گيري كلان تحقيقاتي در كشور
2- وجود قوانين مخالف يكديگر
3- عدم وجود نيروي انساني متخصص به تعدادكافي
4- عدم روحيه همكاري محققين در سازمان خود
5- فقدان تفكر پژوهشي در سازمان
6- فقدان تجربه كافي در تحقيقات
7- فقدان رعايت استاندارد هاي مديريتي در مراكز
8- فقدان امكان استفاده از امكانات در مجموعه كوچك يا بزرگتر به خاطر ترس و محافظه كاري
9- عدم تخصيص منابع مالي كافي و نيزعدم تخصيص به موقع منابع مالي
10- وجود بوروكراسي در ادارات
11- تعويض سريع مديران
12- اهميت ندادن به پژوهش توسط مديران
13- مشكلات اقتصادي محقق و كمبود دستمزد، انگيزه ناكافي
14- ضعف علمي مراكز تحقيقاتي و محققين
15- تداخل مديريتي در محيط كار و شبكه
16- فقدان وجود زيرساختار كافي و لازم تحقيق
17- فقدان اولويت بندي تحقيقات و طرحهاي مشترك
18- فقدان اطلاعات كافي از تحقيقات داخلي
19- مشكل بودن نقل و انتقال محل كار
20- نداشتن تشكيلات و دبيرخانه دائمي
1- همكاري معاونت پژوهشي (آقاي دكتر ملك افضلي)
2- وجود آقاي دكتر محمد جعفر صديق
3- ادامه دولت آقاي خاتمي
4- ثبات برنامه ريزي دكتر پزشكيان و ادامه كار دكتر ملك افضلي
5- وجود محققان خارج از كشور
6- توجه مسئولين كشور به اهميت تحقيقات
7- وجود محققين ايراني در سطح علمي بالا در دنيا
8- وجود اينترنت و ارتباط محققين … دسترسي به بانك ژن
9- ساده بودن و نو بودن تكنولوژي
10- قابل دسترسي بودن تكنولوژي
11- يك نرخي شدن نرخ ارز
12- امكان انتقال تكنولوژي
13- وجود بودجه هاي تحقيقاتي
14- امكان استفاده از آزمايشگاه برخي مراكز
15- صرفه جويي ارزي
16- تنوع ژنتيكي جمعيت ايران و بالا رفتن توان تحقيقاتي
17- رابطه خوب بين المللي
18- موقعيت سوق الجيشي كشور از نظر علمي ـ اقتصادي و جمعيتي دنياي مذهبي
19- بكر بودن زمينه تحقيقاتي
20- امكان رقابت بخش خصوصي با دولتي و موفقيت و تجربه خوب
1- تعويض مديريت ها
2- عدم همكاري مديران مراكز
3- منوط بودن فعاليت به يك فرد (قائم به شخص)
4- استفاده از رانت ها، ارتباطات و
مقدمه:
همه ما می دانیم که با افزایش سن منحنی شکستگی استخوان ها، خمیدگی پشت و کوتاه شدن قد ایجاد می گردد که در واقع این علایم نشانه های بیماری به نام پوکی استخوان است که با آگاهی از این بیماری، می توانیم از بروز آن پیشگیری کنیم.
پوکی استخوان چیست؟ پوکی استخوان یا اسم علمی آن (osteo prosis) به معنی پوک شدن یا نازک شدن استخوان ها به هر علتی می باشد که اغلب در افراد سالخورده دیده می شود. این شکسته شدن استخوان ها، علامت بارز پوکی استخوان است و به خصوص در استخوان های مچ دست، ستون فقرات و گردن و استخوان ران دیده می شوند.
علل ایجاد پوکی استخوان: بروز بیماری پوکی استخوان در هر شخصی بستگی به عواملی چون سن، جنس و نژاد دارد. عوامل ژنتیکی و وراثتی نیز در تعیین حداکثر توده ی استخوانی مهم هستند. پوکی استخوان مشکلی است که در اثر افزایش سن ایجاد می گردد ولی میزان حداکثر توده استخوانی به طور عمده ای تحت تأثیر عوامل ژنتیکی هستند. (نقش عوامل ژنتیکی) بعضی از بیماری ها و درمان های آنها باعث افزایش خطر ابتلا به پوکی استخوان می شوند ماند یائسگی زود هنگام در سنین پایین تر ، فقدان پریودهای ماهانه، درمان با داروهای استروئیدی (کورتن دار) و ... بسیاری از جنبه های زندگی روزانه از قبیل، رژیم غذایی، فعالیت بدنی، مصرف الکل و سیگار و ... نیز می توانند بر روی استخوان ها اثر بگذارد.
علائم و نشانه های پوکی استخوان (عوارض پوکی استخوان) : پوکی استخوان فقط وقتیکه ایجاد شکستگی می کند باعث شکایت افراد می گردد، به عنوان مثال نمی توان کمر درد و یا پشت درد را به حساب پوکی استخوان گذاشت. از شکستگی های رایج بر اثر پوکی استخوان می توان شکستگی های مچ دست، ستون فقرات، گردن و استخوان ران را نام برد.
شکستگی های مچ دست (ماکیز) در خانه های 70 -50 ساله بسیار شایع است که در هنگام زمین خوردن در استخوان رادیوس ساعد رخ می دهد. حدود 3/1 خانم های بعد از شکستگی دچار آلگو دیستروفی می شوند که باعث ایجاد درد، حساسیت و تورم دست می شود. شکستگی ستون فقرات باعث ایجاد فشردگی در مهره های ستون فقرات می کند و باعث ایجاد درد در قسمت پشت و در محدوده مهره ها مبتلا می شود و بهبود آن تدریجی است. شکستگی های ستون فقرات که به علت پوکی استخوان ایجاد شده اند باعث انتشار درد به قسمت پایین پاها نمی شوند (سیاتیک) و این وضعیت معمولاً به علت مشکلات دیسک ایجاد می گردد.
درمان پوکی استخوان: گر چه هنوز هیچ درمانی برای بازگرداندن اثرات سوء پوکی استخوان وجود ندارد اما می توان با انجام کارهای زیر سرعت از دست دادن استخوان را در آینده کاهش داد.
کنترل درد: در مواردی که درد شدید است می توان از روشی به نام سمپاتکتومی استفاده نمود که در این روش اعصابی را که در آن منطقه عصب دهی می کنند را بی حس می کنند.
فیزیوتراپی: برای کاهش و تسکین درد بیمارانی که بعد از شکستگی ستون فقرات دچار اسپاسم و گرفتگی می شوند از فیزیوتراپی و هیدروتراپی (تمرین آرام در آب گرم) می توان استفاده نمود از روش های دیگر در درمان پوکی استخوان می توان به : هورمون درمانی (درمان جایگزینی هورمونی HRT) ، ویتامین D ، استفاده از کلسترول و کلسیتوتین، فلوراید سدیم، کلسیم، رژیم غذایی نامناسب و تمرینات ورزشی.
پیشگیری از ابتلا به پوکی استخوان: ما می توانیم با انجام اقداماتی مثل رژیم غذایی، حاوی کلسیم که استفاده از لبنیات در این امر مفید است، مصرف ویتامین ها، انجام تمرینات ورزشی در سنین کودکی و نوجوانی، عدم استعمال سیگار و ... از ابتلا به پوکی استخوان جلوگیری کنیم.
این بیماری بیشتر در جوانان دیده می شود و عبارتست از نرم و قطعه قطعه شدن غضروف تحتانی استخوان کشگک علت بیماری به خوبی معلوم نیست و گاه بیماری بعد از وارد آمدن ضربه به زانو خودنمایی می کند که درد عمیق خفیفی در زانو کشگک به وجود می آورد که این درد در هنگام بالا و پایین رفتن از پله ها تشدید می شود. در اکثر موارد بیمار یک دختر 15- 18 ساله است. گاه بیمار از سختی حرکات زانو (stiffness) شکایتی داشته که بعد از کمی راه رفتن بهبود می یابد.
حرکات زانو با صدا همراه بوده (creptitation) و در بعضی موارد بیمار اظهار می دارد که زانو زیر پایش در می رود. رادیو گرافی از نیم رخ زانو پس از تزریق هوا در داخل مفصل، ناهمواری غضروف مفصلی را نشان می دهد، همچنین آرتروسکوپی در صورت وجود ضایعه ای در کشگک آن را نشان می دهد.
در مواردی که درد شدید است، دستورات لازم برای جلوگیری از خم شدن زیاد زانو به بیمار داده می شود. به عنوان مثال به او توصیه می شود که چهار زانو یا دو زانو نشیند، از توالت فرنگی استفاده کند و از پله ها کمتر بالا و پایین رفته و در صورت لزوم یک پله یک پله برود. بستن زانو بند کشی و تجویز داروهای ضد التهاب مانند آسپرین به تسکین بیماری کمک می کند. پس از تسکین درد تقویت عضله چهار سر با ورزش های ایزومتریک تا اندازه ای از عود بیماری جلوگیری می کند. در مواردی که درد بیمار شدید بوده با درمانهای طبی بهبود نیابد از عمل جراحی استفاده می شود. اعمال جراحی مختلفی مثل تراشیدن غضروف ناهموار ، بلند کردن برجستگی درشت نی با گذاشتن قطعه ای استخوان در زیر آن ، آزاد کردن کپسول مفصلی و ... که نتایج آن به خوبی معلوم نیست.
مزایای طب ورزش در طول زندگی: یک برنامه مناسب ورزشی سلامت انسان را تضمین می کند و خطر بسیاری از بیماری های متداول را کاهش می دهد. بنابر این ورزش مرتب می تواند طول عمر را افزایش دهد. اثرات ویژه نرمش و ورزش و تمرینات منظم عبارتند از :
1- افزایش قدرت و تحمل بدن
2- بهبود انعطاف پذیری بدن
3- کاهش فشار خون
4- کاهش درصد چربی بدن
ورزش منظم باعث جلوگیری از بروز بیماری های قلبی، عروقی، پوکی استخوان، دیابت، فشار خون و ... می شود . بر اثر ورزش منظم آن مقدار از توان بدن که کاسته شده است، بهبود می یابد. اخیراً ثابت شده است که نرمش ها و تمرینات روتین روزانه یا هفتگی (به خصوص حرکات دائمی آئروبیک) به طول مدت سلامتی بدن می افزاید.
اثرات مفید ورزش بر بدن: افزایش حداکثر برداشت اکسیژن (جذب) در بدن، افزایش کارایی قلب از طریق افزایش حجم خون پمپ شده در یک ضربان، بهبود عروق عضله قلب، افزایش چگالی مویرگها در عضله اسکلتی ، افزایش ظرفیت گشاد شدن عروق، افزایش تولید لیپوپروتئین های سنگین (HDL) که برای بدن مفیدند، افزایش قدرت عضلانی و قدرت تحمل بدن و ...
مطالعاتی که بر روی بیش از 17 هزار نفر از دانشجویان سال اول دانشگاه هاروارد انجام شد مشخص شد که مردانی که در عرض هفته بیش از 2 هزار کیلو کالری انرژی را در فعالیت های ورزشی مصرف میکنند نسبت به هم کلاسی های خود که کمتر از 500 کیلو کالری انرژی برای فعالیت های بدنی مصرف میکنند، 39% کمتر احتمال ابتلا به بیماری قلبی – عروقی دارند.
هدف گذاری برای یک برنامه ورزشی: ورزش علمی می تواند هدف های متنوعی را دنبال کند از جمله :
1- بهبود تناسب قلبی – عروقی
2- کاهش انباشتن چربی بدن
3- افزایش قدرت جنسی
4- افزایش انعطاف پذیری بدن
همچنین ورزش منظم می تواند تحمل بدن نسبت به گرما را بهبود بخشد و اثرات استرس های روزمره زندگی را کاهش دهد.
تناسب فیزیکی و گذران عمر: هر چه سن آدمی بیشتر می شود, اثرات فیزیولوژیک افت عملکرد بدن زیاد می شود. حجم عضلانی بدن بین سنین 30 تا 70 سالگی به طور طبیعی حدود 30 درصد کاهش می یابد و بعد از این سن رشته های عضلانی از این هم بیشتر دچار آتروفی (فرسایش) می شوند. همچنین درصد چربی بدن در سنین بالاتر افزایش می یابد این ناهماهنگی سیستم های داخلی بدن افراد مسن را می توان تا حد زیادی از طریق تمرینات منظم ورزشی برای افزایش قدرت, انعطاف پذیری و هماهنگی اعضای بدن کنترل کرد. پیاده روی با سرعت 5 کیلومتر در ساعت برای مدت 40 تا 60 دقیقه آن هم چندین بار در هفته یک رژیم ورزشی مناسب برای افراد بالای 60 سال محسوب می شود.
درد در ناحیه کمر یکی از مشکلات رایج در سراسر دنیاست در آخرین مقالات دانشمندان در سال 2003 حدود 80% از مردم در طول زندگی کمر درد را تجربه کرده اند. از دلایل رایج کمر درد می توان به ناراحتی و اختلالات عضلانی، چاقی و استرس و گاهی اوقات افسردگی نیز اشاره کرد. ستون فقرات از توده هایی استخوانی به نام مهره تشکیل شده است. در یک ستون فقرات سالم سه انحنا وجود دارد:
1- (cervical) گردنی = انحنای داخلی درگردن
2- (thoracic) پشتی = انحنای خارجی در وسط
3- (Lumber) کمری = انحنایی در پایین پشت هنگامی که انحنای پایین خیلی زیادتر از حد معمول باشد (3) باعث فشار بر روی پشت می گردد و به آن (Lumbar lor dosis) می گویند
عضلات پشت و قفسه سینه در صورتی که قوی و قابل انعطاف باشند کمک به حفظ صحیح این انحنا می کنند.
از علائم بالینی این عارضه معمولاً درد بیشتر از 3 روز در ناحیه کمر است (همراه با خستگی) که با معاینه فیزیکی از ستون فقرات عکس از ستون مهره ها، سی تی اسکن می توان آن را تشخیص داد. جهت درمان این عارضه از ضد دردهای مخدر، ضد التهاب ها (مانند آسپرین و بروفن) و داروهای شل کننده عضلانی که باعث کاهش اسپاسم درد می شوند استفاده شود.
ورزش های خسته کننده ایزومتدیک باعث تقویت عضلات کمر پشت می شوند که در این خصوص شنا کردن در آب خیلی موثر است.
مکانیسم های بدن: 1- ایستادن- اجتناب از طولانی ایستادن و راه رفتن، همچنین خم شدن به سمت جلو در هنگام کار . 2 – نشستن – استرس و فشار بر روی کمر بیشتر در حالت نشسته است تا ایستاده , در نتیجه از نشستن طولانی مدت خودداری کنید. استفاده از یک چهار پایه کوتاه در زیر پاها در هنگام نشستن ، بایستی به صورت دوره ای نشسته و راه بروید. 3- خوابیدن – به منظور جلوگیری از اسپاسم عضلات پشت بایستی به صورت دوره ای به هنگام فعالیت استراحت نمود. اجتناب از خوابیدن بر روی شکم، استفاده از جسم سفت و سخت مثل تخته تا از انحنای زیاد از حدکمر پیشگیری شود.
از کفش های با پاشنه های خیلی بلند که باعث انحنای بیش از حد کمر به طرف جلو می شود خودداری کنید.
همواره در جهت تقویت عضلات شکم و لگن کوشش نماییم چون این ها در نگهداری وضعیت صحیح بدن موثراند.
به هنگام ایستادن بایستی سعی شود که قفسه سینه به طرف جلو و عضلات شکم جمع گردد و از قفل کردن زانوها در حالت ایستاده خودداری شود.
صدمات حاصل از روزش به طریق نادرست عبارتند از صدمات بینی و سوزش پهلو و شکستگی و دررفتگی مفصل و پیچ خوردگی مفصل و آسیب عضلانی (استرین) ، اسپرین و گرفتگی عضلانی در اینجا به اختصار این صدمات را معرفی کرده و راه کارهایی سریع برای درمانشان پیشنهاد می کنیم:
- خونریزی بینی عبارت است از خروج خون از یک یا هر دو مجرای بینی که شدید یا خفیف باشد برای درمان خونریزی با انگشتان شست لب بالایی را درست در زیر بینی محکم فشار دهید همچنین کمپرس آب سرد موثر خواهد بود.
- سوزش پهلو،درد شدید و زودگذری است که بیشتر ورزشکاران در بسکتبال و دو بدان دچار می شوند برای درمان به آرامی پهلوی خود را مالش دهید.
- شکستگی، هر گاه یک یا چند استخوان از حالت طبیعی خارج شده و در آن شکاف یا فاصله ایجاد شود شکستگی ایجاد شده برای درمان بعد از ثابت و بی حرکت نمودن مصدوم و بانداژ و اتل گذاری او را به بیمارستان منتقل کنید.
- در رفتگی مفصلی تغییر مکان مفصل براساس عوامل مختلف است. درصد جا انداختن مفصل بر نیایید چون موجب تغییر شکل آن می شود سریعاً به پزشک مراجعه شود.
- استرین صدمه ای است که به غش عضلانی وتری وارد می آید روش درمان استراحت و جلوگیری از حرکت عضو صدمه دیده است.
- اسپرین به صدمه برلیگانت می گویند
- گرفتگی عضلانی به علت اصابت ضربات مختلفی است که منجر به آسیب پوست و عضلات شده . استفاده از کمپرس در موضع صدمه دیده
تأثیرات ورزش بر دستگاه گردش خون :
عضله ی قلب به علت نیاز شدید به اکسیژن و مواد غذایی سهم بیشتری از خون دریافت می کند . مقدار خونی که توسط قلب پمپاژ می شود توسط مقدار خونی که از سیاهرگ ها وارد دهلیز راست می شود تعیین می شود به این اصل قانون
قلب می گویند .
قدرت پمپاژ قلب با تحریک اعصاب سمپاتیک و افزایش برون ده قلبی در هنگام ورزش افزایش می یابد .
به عبارتی در هنگام ورزش 2 حالت زير ممكن است ايجاد شود :
1- ( بر اساس قانون قلب ) خودتطبيقي قلب با خون زيادتر و افزايش قدرت پمپاژ
2- تحريك اعصاب سمپاتيك به جاي اعصاب پاراسمپاتيك
ويژگي هاي قلب :
1- اتصال فيبرهاي عضلاني و انقباض همزمان آنها
2- بالاتر بودن پتانسيل عمل ماهيچه ي قلبي به علت وجود فيبرهاي پوركنژ
3- كنترل پاراسمپاتيك
سيكل قلبي يا يك مرحله ي كامل انقباض و انبساط قلب در سه مرحله روي مي دهد :
1) دياستازيس : استراحت كامل قلب
2) سيستول : انقباض دهليز و بطن
3) دياستول : انبساط دهليز و بطن
تأثير ورزش بر فشار سيستولي بيش از فشار دياستولي است .
جريان خون :
فشار خون عاملي است كه باعث جريان خون در گردش عمومي خون در بدن مي شود .
جريان خون در يك بافت عمدتاً به وسيله ي مكانيسم خودتنظيمي موضعي كنترل مي شود و نبايد نقش سيستم عصبي سمپاتيك را ناديده گرفت كه با گشاد كردن رگ ها در هنگام ورزش جريان خون را در عضلات فعال افزايش مي دهد .
فشار خون :
همان نيرويي است كه خون بر ديواره هاي رگ خوني وارد مي كند .
در هنگام ورزش به علت افزايش بازده قلب فشار خون بيشتر مي شود كه اين افزايش تحت تأثير عوامل عصبي و شيميايي است كه اين حالت در ورزش هاي ديناميك در مقايسه با ورزش هاي ايزومتريك بيشتر است .
به طور كلي سه عامل بسيار مهم همكاري دستگاه گردش خون در هنگام ورزش را در بر مي گيرند :
1) تحريك سيستم عصبي سمپاتيك
2) افزايش فشار شرياني :
انقباض رگ ها باعث افزايش فشار شرياني مي شود . در ورزشكاران ورزيده جريان خون عضلات مي تواند حداقل تا 20 برابر افزايش يابد . با وجود اينكه عامل اصلي آن گشادي رگ هاست ولي افزايش فشار شرياني نيز تأثير زيادي در اين افزايش دارد .
3) افزايش برون ده قلبي
برون ده قلب برابر است با حاصل ضرب حجم ضربه اي در سرعت ضربان قلب
سرعت ضربان قلب در هنگام ورزش با توجه به شدت فعاليت افزايش مي يابد . ضربان هاي قلب در افراد معمول و ورزشكار با افزايش مصرف اكسيژن افزايش مي يابد كه افزايش ضربان قلب در ورزشكاران كمتر از افراد عادي است .
حجم ضربه اي نيز در هنگام ورزش به علت تخليه ي بيشتر قلب در هر ضربان افزايش مي يابد .
خلاصه اي از جزوات
1- انقباض عضلاني فرنوش ودادي
2- حركت درماني پگاه اعلمي
3- ورزش و تغذيه آيه حسني و ليلا مصطوفي
تهيه و تنظيم (تلخيص)
مليكا محصل افشار
سوم رياضي 302
سركارخانم مرندي
دبيرستان فرزانگان
خلاصه جزوه انقباض عضلاني:
موضوعات و مسائلي كه در اين جزوه مورد بررسي اجمالي قرار گرفته اند عبارتند از :
الف: ساختمان عضله اسكلتي – انواع فيبر عضلاني- رگهاي خوني
ب: روند انقباض عضله – منابع انرژي عضله- انواع انقباض عضلاني – جمع انقباضهاي عضلاني- تنوس عضلاني – هيپروتروفي- آتروفي- هيپر پلازي
ج: جهود نعشي
د: خستگي عضلاني – كوفتگي عضلاني- راههاي درمان گرفتگي عضلاني
تراكم غلافهاي پيوندي در دو سر عضله بافت سختي بنام تاندون بوجود مي آورد. تاندونها به لايه خارجي استخوانها (ضريع) محكم متصل شده اند و نقش رابط بين عضلات مخطط و استخوانها نداشتند و كنشهاي خيلي شديد توسط ناندونها تحمل و دفع مي شوند. تارهاي عضلاني انسانها و حيوانات يكسان نيستند تارهاي عضلاني به دو دسته تند انقباض يا FT و كند انقباض يا ST تقسيم مي شوند عضلات تند انقباض را عضله سفيد و عضلات غير تند انقباض را عضلات قرمز مي گويند.
فيبرهاي تند انقباض بررسي فعاليتهاي استقامتي كه به تكرار انقباضات در يك مدت طولاني نياز دارند مناسبت بيشتري دارند در حاليكه فيبرهاي FT براي ورزشهاي كه نياز به انرژي عضلاني دارند سازگار مي باشند . مثلا عضلات پاي درندگان سرعت جهان درصد بالايي از فيبرهاي FT دارند.
در مردان و زنان معمولي و كم فعاليت بطور متوسط 3 تا 4 مويرگ هر يك از تارهاي عضلاني را احاطه كرده است در حاليكه اين مويرگها در ورزشكاران 5 تا 7 عدد بيتشر مي باشند. علاوه بر آن انقباض و انبساط پي در پي عضله هنگام فعاليت فشار متناوبي در رگهاي خوني به سوي قلب شده و در نتيجه افزايش ظرفيت خون تازه اي را به عضله برميگرداند همچنين بهم فشردگي سرخرگهاي اندامهاي غير فعال باعث افزايش جريان خون به سمت عضله مي شود.
منبع انرژي عضله:
منبع انرژي فوري عضله ماده فسفوكراتين است اين منبع انرژي براي فعاليتهاي پرتوان و توان استقامتي كه به انرژي زياد در كوتاه مدت (حدود 8-7) ثانيه نياز دارند مناسب است. براي فعاليتهاي بيش از چند ثانيه گليكوژن ذخيره شده در سلولهاي عضلاني و براي انرژي طولاني مدت تركيب اكسيژن با مواد غذايي براي توليد ATP است. مواد غذايي كه براي اينكار بكار ميروند كربوهيداتها، چربيها و پروتئين ها مي باشند. براي انقباضهايي كه چند ساعت طول مي كشند ، چربيها مناسبترين منبع انرژي به شهار ميروند. هنگاميكه فركانس لازم براي تحريك عضله بيش از اندازه افزايش يابد اگر به حد بحراني برسد انقباظها به هم جوش مي خورند و عضله دچار حالت كزاز مي شود. علت اين امر حفظ يونهاي كلسيم در ساركوپلاسم عضله بين پتانسيلهاي عمل است.
تنوس عضلاني:
هنگاميكه عضلات بدن در حال استراحت هستند مقدار سختي در آنها باقي مي ماند به اين انقباض باقيمانده در عضلات تنوس گويند كه توسط ايمپالسهاي صادره از مغز تشكيل مي شود.
جعود نعشي:
جعود نعشي به حالتي مي گويند كه چند ساعت بعد از مرگ رخ مي دهد و در آن عضلات بدن بدون پتانسيل عمل منقبض و سخت مي شوند و بعد از 15 تا 25ساعت بعد از مرگ انهدام پروتئين هاي عضله باعث از بين رفتن حالت جعود مي شود.
خستگي عضلاني:
علت خستگي عضله توليد اسيد لاكسيتك تخليه منابع ATP و PL و تخليه گليكوژن و قطع شدن جريان خود عضله اي كه درحال انقباض است نرسيدن اكسيژن و ديگر مواد غذايي از علل مهم خستگي مي باشند. ضمنا عامل از دست رفتن مايعات بدن – از دست رفتن الكتروليتهايي مانند پتاسيم و املاح – تخليه كليگوژن كبد ، اختلال در دستگاه عصبي قابل ذكر مي باشند.
كوفتگي عضلاني:
1- كوفتگي حاد :
در مدت تمرين يا بلافاصله بعد از آن بوجود مي آيد كه در نتيجه قطع جريان خون به عضله اتفاق مي افتد
2- كوفتگي تاخيري:
الف: تشنج موضعي
ب: آسيب ديدگي وترها و عضلات
خوردن ويتامين C به مدت سي روز مي تواند از بروز كوفتگيها جلوگيري كند
گرفتگي عضلاني :
ميتوان از گرما يا سرما حمام ماساژ ملايم همچنين با خوردن موز ، سبزيجات تازه، زردآلو، حبوبات بادام زميني استفاده كرد.
منابع تلخيص شدن
كتاب بيولوژي فعاليت بدني ترجمه حجت اله نيكبخت
كتاب مباني نظري ورزشي ترجمه قوام الدين جليلي و عباسعلي گائيني
كتاب فيزيولژي ورزشي ترجمه اصغر خالدان
كتاب فيزيولژي پزشكي ترجمه محمد حسين عامران
كتاب راهنماي كامل آسيب هاي ورزشي ترجمه مقصود پيري
خلاصه اي از جزوه حركت درماني
مطالبي كه در اين جزوه با جهال و اختصار مورد بررسي قرار گرفته اند عبارتند از :
تعريف حركت درماني – اهداف حركت درماني – اثرات و نتايج حركت درماني - نكات قابل توجه در حركت درماني – تاثير حركات درماني بر عضلات و برمفاصل – منظور از حركت درماني استفاده از نرمشهاي ورزشي جهت بهبود وضع تعادل بدن و هماهنگ نمودن حركات بدن است، حركت ممكن است توسط خود شخص انجام پذيرد كه به آن حركت فعال گويند و ممكن است بوسيله و كمك شخص ديگري انجام پذيرد كه اصطلاحا به آن حركت غير فعال مي گويند.
اهداف كلي از حركت درماني عبارتند از :
1- بدست آوردن دامنه حركتي مفاصل
2- بدست آوردن انعطاف پذيري مطلوب در بافتها
3- جلوگيري از پيشرفت ضايعه مثل جلوگيري از لاغري يا آتروفي متعاقب ضايعات عصبي و عضلاني
اهداف جزئي:
1- بدست آوردن دامنه حركتي مفاصل
2- بدست آوردن انعطاف پذيري مطلوب در بافتها
3- جلوگيري از ايجاد تغيير شكل در مفاصل و عضلات
4- تقويت عضلات و بافتها
5- كاهش تورم و التهاب بافتها
6- كنترل درد فرد
حركت درماني تاثيرات عمده اي در موارد ذيل دارد:
1- فعال شدن تعداد بيشتري از واحدهاي عضله
2- افزايش گردش خون عضله
3- افزايش حجم عضله
4- افزايش قدرت عضله
5- بهبود خاصيت ارتجاعي
6- افزايش استقامت و تحمل عضله
درمورد مفاصل:
رفع سختي و سفت شدن پوست
رفع چسبندگي در كپسول مفاصل
رفع خرابي عضروف مفصلي
رفع و تقليل دردهاي شديد مفاصل
خلاصه اي از جزوه ورزش و تغذيه
مطالبي كه به اختصار مورد بررسي قرار گرفته و چكيده مشروح جزوه به شرح ذيل تقديم مي گردد
1- الفباي تغذيه در ورزشها
هميشه صبحانه بخور مطمئن باش كه تجديد نيرو كرده است.
2- اطلاعات غذايي براي دوندگان
آب دو سه ليوان + هيدارتهاي كربن + آب ميوه + موز +كشمش + غلات
3- اهميت مايعات براي دوندگان
با مصرف زياد مايعات بايد اطمينان حاصل كرد كه نياز بدن به مايعات رفع شده است
4- انتخاب مايعات براي دوندگان
براي فعاليتهاي كمتر از 90 دقيقه آب و براي فعاليتهاي بيش از 90 دقيقه مايعات هيدرات كربن دار.
5- تفاوت بين نوشيدنيهاي ايزوتونيك ، هيپوتونيك، هيپروتونيك
در نوشيدنيهاي ايزوتونيك ذرات كربن و الكتروليت با غلظت مايعات بدن يكسان است
در نوشيدنيهاي هيپوتونيك ذرات كربن و الكتروليت كمتر از غلظت مايعات بدن است.
در نوشيدنيهاي هيپروتونيك ذرات كربن و الكتروليت بيشتر از غلظت مايعت بدن است
6- اطمينان از كفايت مايعات
رنگ ادرار اگر زرد رنگ باشد نشانه اين است كه به مقدار كافي مايعات ننوشيده ايد
سردرد حكايت از كم آبي بدن دارد
7- اوقات مناسب براي نوشيدن مايعات در ورزش
قبل از احساس تشنگي آب بنوشيد در هر 20- 15 دقيقه در طول ورزش جرعه هاي كمي آب بنوشيد.
8- رفع مشكل بي آبي در طول مسابقه
قبل از مسابقه بايد آب خورد و بايد از ذخيره آب بدن مطمئن بود.
9- موارد و مواقع ممنوعيت نوشيدني
از نوشيدنيهاي الكلي و كافئين دار بايد اجتناب كرد كوكاها باعث كم آبي بدن مي شوند
نوشابه هاي گازدار باعث تورم معده مي شوند.
10- چگونگي مصرف خوراكي قبل از شروع به ورزش
قبل از دويدن بايد مايعات مغزي خورد و يك وعده غذاي كربن دار مصرف نمود.
11- نوع و تعداد دفعات مناسب براي مسابقه:
هيدراتهاي كربن با درجه بالا و مقداري پروتئين و هم چنين توجه به تجربه بدن در خصوص سازگاري انواع غذاها
12- زمان مناسب غذا قبل از مسابقه
يك وعده غذاي كامل 4 ساعت قبل يك وعده غذاي كوچك حدود 2-3 ساعت و براي غذاي مايع حدود 2 ساعت بايد در نظر گرفت.
13- نياز يا عدم نياز به هيدراتهاي كربن قبل از نيمه ماراتن
14- چگونگي خوردن و نوشيدن بعد از مسابقه
يك رژيم غذايي خوب بايد بعد از مسابقه نيز رعايت شود تا انرژي براي مسابقات ديگر فراهم شود.
15- بهترين نوشيدني براي آشاميدن بعد از مسابقه
آب پرتقال ، سيب، انگور،بهترين نوشيدني هستند اگر خيلي اسيدي باشند ميشود با كمي آب مخلوط كرد.
16- چه مدت بعد از مسابقه و به چه مقدار مي توان غذا مصرف نمود
غذاهاي هيدرات كربن بعد از 4 ساعت از پايان مسابقه بايد مجوز براي هر پاوند وزن بدن 5/ گرم هيدرات كربن بايد در نظر گرفت.
17- براي تجديد انرژي به چه چيزي نياز داريم
استراحت ، باعث تجديد نيرو و انرژي مي شود قبل از يك مسابقه جدي حداقل به دو روز استراحت نياز داريم
18- پياده روي براي ورزش و تفريح
پياده روي هم نياز ورزشي و هم نياز تفريحي افراد را برطرف مي سازد
19- پياده روي براي تمام سن ها
پياده روي تنها ورزشي است كه براي تمام سن ها از زن و مرد مناسب مي باشد
20- پياده روي آهسته تر و مطمئن تر براي آمادگي و كسب رضايت خاطر
پياده روي ورزشي است كه نبايد در آن تقلا و پيشي گرفتن از ديگران نمود.
21- پياده روي براي آمادگي فيزيكي
اگر پياده روي به سرعت و مطابق برنامه و جدول منظمي انجام شود توانايي بدن براي سوزاندن مواد غذايي و مصرف اكسيژن بيشتر مي شود. در نتيجه فشار خون پائين ميآيد و راندمان و كاركرد قلب و ششها افزايش پيدا مي كند و چاقي و فشار خون كمتر مي شود
22- هنگام پياده روي چه چيزي بپوشيم ؟
كفش تمريني بايد قوس داشته باشد و كفش سنگين مناسب است مثل پوتين، و رويه كفش بايد هوا را از خود عبور بدهد و در آب و هواي سرد بهتر است چند لايه لباس بپوشيد و بتدريج گرم شدن بدن لايه هاي اضافي لباس را از تن درآورد.
23- خطرهاي جزئي متحمل در پياده روي
سر بايد راست باشد، پشت صاف ، شكم تو، انگشتان راست، دستان در دو طرف آويزان و تاب بخورد. با پاشنه روي زمين آمد و با پنجه بلند شد. حركت روي پنجه ايجاد خستگي و زخم مي كند و همراه ورزش پياده روي قبلا بايد قدري نرمش كرد .
24- ورزشهاي تمريني:
بدليل اينكه پياده روي روي عضلات معين بخصوص عضلات ساق پا نرمشي اثر دارد بدليل نمايدن ساير عضلات و ايجاد هماهنگي بايد تمرينهاي كششي و فعاليت مناسب ساير عضلات و ايجاد هماهنگي بايد تمرينهاي كششي و فعاليت مناسب ساير عضلات بايد رعايت شود
25- ميزان مسافت و سرعت پياده روي
مسافت و سرعت در پياده روي دست خودآدم است .ولي به پيشنهاد مي شود روزي 20 دقيقه و حداقل 4-5 مرتبه طي هفته انجام گيرد. بعدا 30 دقيقه به اين امر اختصاص داده شود بطوريكه 30 مايل در 45 دقيقه طي نمود
26- شناخت نياز بدن و پرداختن به رفع نارسائي
هنگام پياده روي در سرعت مسابقه ندهيد در صورت احساس سردرد سرگيجه ، درد، تهوع به حالت عادي برگرديد در صورت داشتن فشار خود بالا بايد قبلا از پزشك خانواده مشاوره و مجوز گرفت
مزایایی استفاده از انژری هسته ای :
انرژي در جهان امروز يك عامل راهبردي است و اغلب كشورهاي جهان به خصوص آنها كه به دنبال اعمال اراده و قدرت خود بر ديگر كشورها مي باشند از همين دريچه به مقوله انرژي مي نگرند.
سوخت هاي فسيلي مانند ذغال سنگ، مقدار قابل توجهي از انواع آلاينده ها همانند تركيبات كربن و گوگرد را وارد محيط زيست مي سازند كه براي سلامت انسان زيانبار است. از سوي ديگر با توجه به افزايش مصرف برق و پايان پذير بودن منابع سوخت فسيلي به نظر مي رسد استفاده از انرژي هسته اي بهترين گزينه موجود باشد.
ايران ۳۰ هزار مگاوات نيروگاه دارد و در ده سال آينده، احتمالاً به۶۰ هزار مگاوات خواهد رسيد. بالا رفتن حجم توليد گازهاي گلخانه اي، هزينه هاي اجتماعي خاصي را ايجاد مي كند كه بالطبع بايد جلوي توليد گازهاي گلخانه اي را در نيروگاههاي فسيلي گرفت،
در حال حاضر روسيه ۸ ميليون بشكه نفت در روز توليد و حدود ۵ ميليون از آن را صادر مي كند. ۳۰ نيروگاه هسته اي دارد و به سرعت هم به نيروگاههاي خود اضافه مي كند، در حالي كه اولين كشور در ذخاير گازي است و جمعيت آن هم تنها كمي بيشتر از دو برابر ماست.
در اين شرايط آمريكا هم ۱۰۵ نيروگاه هسته اي دارد، لذا فقط معيارهاي اقتصادي هم مطرح نيست و معيارهاي مختلف فن آوري تأثير گذار خواهد بود. در واقع تكنولوژي هسته اي، ميعاد گاه تكنولوژي هاي ديگر است. مثل صنعت خودرو كه اگر در يك كشور رونق خوبي داشته باشد، تقريباً بخش عمده اي از تكنولوژي را جلو مي برد، چرا كه بيشتر علوم و تكنولوژي ها مثل مكانيك، شيمي، مواد، برق و...
صنعت غني سازي هم عمر كمي ندارد و دست كم ۴۰ سال است كه اين كار شروع شده است.
چون در غني سازي اورانيوم جهت استفاده در راكتورهاي هسته اي از علوم مختلف مهندسي، مكانيك، شيمي و... با نهايت دقت و قدرت استفاده مي شود. به طور كلي تعريف جديد مهندسي براساس ميزان دقت است و كشوري پيشرفته ناميده مي شود كه ميزان خطاي مهندسي آن كم باشد.
براي رسيدن به استقلال واقعي، بايد به سمت توليد فن آوري و علم رفت. البته اين روند بالطبع هزينه دارد. همه جاي دنيا هم، اين گونه است. به هر حال هزينه رسيدن به تكنولوژي هسته اي با اين همه عظمت، كار و فعاليت همه جانبه متخصصين ايراني و استفاده از تجربه كشورهاي دارنده اين صنعت را طلب مي كند.
مقوله انرژي براي كشورهاي سلطه طلب، نقش موتور محركه اقتصاد و توليد ملي و تعيين كننده جايگاه آنها در نظام سرمايه داري جهان را دارد و همچنين تضمين كننده منافع و امنيت ملي آنها است، براي كشور ما نيز چگونگي سامان دهي به سياستهاي بخش انرژي، نقش كليدي در فرآيند تحولات سياسي، اجتماعي و اقتصادي را داراست و لذا ضروري است كه براي انرژي و بخصوص نفت و گاز و به دنبال اينها انرژي هسته اي، برنامه و استراتژي انديشيده و متناسب با شرايط واقعي موجود داخلي و جهاني داشته باشيم.
دغدغه اصلي جهان عادت كرده به مصرف انرژي، در دو دهه آينده، توليد انرژي و ساخت نيروگاه اتمي به عنوان تنها راه خروج از بحران انرژي در دهه هاي آينده است. در اين بين از آن جا كه ساخت يك نيروگاه اتمي اغلب علوم و فنون را به كار مي گيرد،
نيروگاه برق اتمي، اقتصادي ترين نيروگاهي است كه امروز در دنيا احداث مي شود.
انرژی هستهای در زمینههایمختلف پزشکی، موزهها، شناسایی کوچکترین شکاف یا ناخالصی در مواد و موتور هواپیما واتومبیل، پیشگیری از فساد زودرس محصولات کشاورزی و رشد گیاهان کاربرد دارد.
علم طب شناخت خود را جهت درمان و پیشگیری از بیماری اشعه وسعت داد و همزمان از اشعه به صور مختلف در تشخیص و درمان بیماریها از جمله سرطان استفاده کرد. رادیوتراپی جایگاه ویژه در درمان سرطانها پیدا کرد و طب هسته به عنوان یک رشته تخصصی در پزشکی روز وارد شد
پزشکی هسته ای:
تصویر برداری در پزشکی هسته ای
توموگرافی تابش پوزیترون (PET)
(SPECT) توموروگرافی با استفاده از تابش تک فوتون
تصویر برداری قلبی عروقی
اسکن استخوان
پزشکی هسته ای و درمان بیماریها
يكي از روشهاي تشخيصي و درماني ارزشمند در طب، پزشكي هسته اي مي باشد. كه تبلور آن از ابتدا تا كنون تلفيقي از كشفيات مهم تاريخي بوده است
اولين استفاده كلينيكي مواد راديواكتيو، در سال 1937 جهت درمان لوسمي در دانشگاه كاليفرنيا در بركلي بود. بعــــــد از آن در 1946 با استــــــفاده از اين مواد توانستند در يك بيمار مبتلا به سرطان تيروئـــــيد از پيشرفت اين بيماري جلوگيري كنند.
در دهه 1970 توانستند با جاروب نمودن از ارگانهاي ديگر بدن مانند كبد و طحال، تومورهاي مغزي و مجاري گوارشي تصاويري را تهيه نمايند.
در دهه 1980 از راديو داروها جهت تشخيص بيماري هاي قلبي استفاده نمودند و هم اكنون نيز با ضريب اطمينان بسيار بالايي از پزشكي هسته اي در درمان و تشخيص و پيگيري روند درمان بيماريها استفاده مي گردد.
انرژی هسته ای کاربرداری زیاد در پزشکی در علوم و صنعت و کشاورزی و... دارد. لازم به ذکر است انرژی هسته ای به تمامی انرژی های دیگر قابل تبدیل است ولی هیچ انرژی به انرژی هسته ای تبدیل نمی شود .موارد زیادی از کاربردهای انرژی هسته ای در زیر آورده می شود .
نیروگاه هسته ای (Nuclear Power Station) :
یک نیروگاه الکتریکی که از انرژی تولیدی شکست هسته اتم اورانیوم یا پلوتونیم استفاده می کند. چون شکست سوخت هسته ای اساساً گرما تولید می کند از گرمای تولید شده رآکتور های هسته ای برای تولید بخار استفاده می شود از بخار تولید شده برای به حرکت در آوردن توربین ها و ژنراتور ها که نهایتاً برای تولید برق استفاده می شود .
پیل هسته ای یا اتمی دستگاه تبدیل کننده انرژی اتمی به جریان برق مستقیم است ساده ترین پیل ها شامل دو صفحه است. یک پخش کننده بتای خالص مثل استرنیوم 90 و یک هادی مثل سیلسیوم.
کاربردهای پزشکی:
در پزشکی تشعشعات هسته ای کاربردهای زیادی دارند که اهم آنها عبارتند از:
کاربرد انرژی هسته ای در بخش دامپزشکی و دامپروری :
تکنیکهای هسته ای در حوزه دامپزشکی موارد مصرفی چون تشخیص و درمان بیماریهای دامی ، تولید مثل دام ، اصلاح نژاد و دام ، تغذیه ، بهداشت و ایمن سازی محصولات دامی و خوراک دام دارد
کاربرد انرژی هسته ای در دسترسی به منابع آب :
تکنیکهای هسته ای برای شناسایی حوزه های آب زیر زمینی هدایت آبهای سطحی و زیر زمینی ، کشف و کنترل نشت و ایمنی سدها مورد استفاده قرار میگیرد. در شیرین کردن آبهای شور نیز انرژی هستهای کاربرد دارد.
کاربردهای کشاورزی:
تشعشعات هسته ای کاربرد های زیادی در کشاورزی دارد که مهم ترین آنها عبارتست از:
کاربردهای صنعتی:
در صنعت کاربردها ی زیادی دارد از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
تکنیکهای هسته ای بر کشف مینهای ضد نفر نیز کاربرد دارد. بنابرین ، دانش هسته ای با این قدرت و وسعتی که دارد، هر روز بر دامنه استفاده از فناوری هسته ای و بویژه انرژی هسته ای افزوده می شود. کاربرد انرژی در بخشهای مختلف به گونهای است که اگر کشوری فناوری هسته ای را نهادینه نماید، در بسیاری از حوزههای علمی و صنعتی ، ارتقای پیدا می کند و مسیر توسعه را با سرعت طی می نماید.
انرژی هسته ای در پزشکی هسته ای و امور بهداشتی:
در کشورهای پیشرفته صنعتی ، از انرژی هسته ای به صورت گسترده در پزشکی استفاده می گردد. با توجه به شیوع برخی از بیماریها از جمله سرطان ، ضرورت تقویت طب هسته ای در کشورهای در حال توسعه ، هر روز بیشتر می شود. موارد زیر از مصادیق تکنیکهای هسته ای در علم پزشکی است:
تهیه و تولید کیتهای رادیو دارویی جهت مراکز پزشکی هسته ای
تهیه و تولید رادیو دارویی جهت تشخیص بیماری تیرویید و درمان آنها
تهیه و تولید کیتهای هورمونی
تشخیص و درمان سرطان پروستات
تشخیص سرطان کولون ، روده کوچک و برخی سرطانهای سینه
تشخیص تومورهای سرطانی و بررسی تومورهای مغزی ، سینه و ناراحتی وریدی
تصویر برداری بیماریهای قلبی ، تشخیص عفونتها و التهاب مفصلی ، آمبولی و لختههای وریدی
موارد دیگری چون تشخیص کم خونی ، کنترل رادیو داروهای خوراکی و تزریقی
کاربرد انرژی هسته ای در تولید برق :
یکی از مهم ترین موارد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای ، تولید برق از طریق نیروگاههای اتمی است. با توم به پایان پذیر بودن منابع فسیلی و روند رو به رشد توسعه اجتماعی و اقتصادی ، استفاده از انرژی هسته ای برای تولید برق را امری ضروری و لازم می دانند و ساخت چند نیروگاه اتمی را دنبال مینماید.
ایران هر ساله حدودا به هفت هزار مگاوات برق در سال نیاز دارد. نیروگاه اتمی بوشهر 1000 مگاوات برق را در صورت راه اندازی تامین می نماید. و احداث نیروگاههای دیگر برای رفع این نیازی ضروری است. برای تولید میزان برق حدود 190 میلیون بشکه نفت خام مصرف می شود. که در صورت تامین از طریق انرژی هسته ای سالیانه 5 میلیارد دلار صرفه جویی خواهد شد.
برتری انرژی هسته ای بر سایر انرژیها:
علاوه بر صرفه اقتصادی دلایل زیر استفاده از انرژی هسته ای را ضروری مینماید. منابع فسیلی محدود بوده و متعلق به نسلهای آتی میباشد. استفاده از نفت خام در صنایع تبدیل پتروشیمی ارزش بیشتری دارد. تولید برق از طریق نیروگاه اتمی ، آلودگی نیروگاههای کنونی را ندارد. تولید هفت هزار مگاوات با مصرف 190 میلیون شبکه نفت خام ، هزارتن دیاکسید کربن ، 150 تن ذرات معلق در هوا ، 130 تن گوگرد و 50 تن اکسید نیتروژن را در محیط زیست پراکنده می کند، در حالی که نیروگاه اتمی چنین آلودگی را ندارد.
برگرفته از سایت های مختلف اینترنت
موفق باشید .رستم خانی
فيلمنامه:
نوبت عاشقي
گفتم آهن دلي كنم چندي
ندهم دل به هيچ دلبندي
سعديا دور نيكنامي رفت
نوبت عاشقي است يكچندي
²سعدي²
استامبول، قطار، روز.
« گزل» از قطار پياده ميشود. شاخه گلي به دست دارد. از ايستگاه خارج ميشود.
پارك، ادامه.
پيرمرد وارد پارك ميشود. قفس خالياش را در جايي ميگذارد و در لاي درختان به دنبال پرندهاي ميگردد كه آواز دلنشينش فضاي درختان پارك را پر كرده است. براي لحظهاي سمعكش را از گوشش درميآورد. صدا از تصوير ميرود. سيم و دوشاخهاي را كه متصل به سمعك اوست، به ضبط صوتش وصل ميكند و صداي پرندهاي را از ضبطش ميشنود. بعد صداي ضبط را در فضا پخش ميكند. پس از لحظهاي سكوت، پرنده به صدا پاسخ ميدهد. پيرمرد شنگول است. قفس را روي نيمكتي ميگذارد و مقداري دانه را در خط سيري كه نهايت آن به داخل قفس ميرسد ميريزد. بعد با دستش اداي پرندهاي را درميآورد كه در پي دانه، خود را داخل قفس ميكند. در قفس بسته ميشود و دستش گير ميافتد. به توفيق نقشة خود مطمئن است. ميكروفون متصل به سيم نازك بلندي را كنار قفس ميگذارد و خودش دور ميشود و لاي درختان مخفي ميشود. لحظاتي به انتظار ميگذرد تا كمكم صداي پرندهاي را كه دانه برميچيند در گوشي سمعك ميشنود. بعد صداي افتادن در قفس ميآيد. پيرمرد با سرعت خود را به قفس ميرساند. كلاغي به دام افتاده است. در قفس را باز ميكند و كلاغ را ميتاراند و دوباره از جيبش دانه ميريزد. طوري كه پرنده مجبور باشد ادامة دانهها را در دل قفس بيابد. همچنان صداي زيباي پرندهاي كه پيرمرد مسحور آن است در فضا حاكم است. پيرمرد دوباره لاي درختها مخفي ميشود. واكسي موبوري، روي نيمكت مينشيند و به اطراف نگاه ميكند. قفس توجهاش را جلب ميكند. به هر طرف سر ميچرخاند كسي را نميبيند. پيرمرد به ناچار از پشت درختي كه كمين كرده بيرون ميآيد و دست تكان ميدهد كه جوان موبور از پيش قفس دور شود. اما موبور متوجه جاي ديگري است. در ادامة نگاه جوان موبور، «گزل» زني زيبا كه روسري سر و شانهاش را پوشانده است، ميآيد و كنار قفس مينشيند، پيرمرد زن را به جا ميآورد و خود را مخفي ميكند. حالا قفس بين موبور و گزل واقع است. گزل به اطراف نگاه ميكند. چيزي نميبيند. پيرمرد از اين كه خود را خوب مخفي كرده، لذت خاصي ميبرد و خندة مليحي ميكند. گزل و واكسيِ موبور هم ميخندند. گزل به موبور شاخهاي گل ميدهد. پيرمرد كه كنجكاوياش تحريك شده، ولوم سمعكش را بالا ميبرد. صداي موبور از سمعك پيرمرد شنيده ميشود.
موبور: من كفش همه رو به ياد قدم تو واكس ميزنم.
و در مقابل پاهاي گزل مينشيند و كفش او را واكس ميزند. گزل ميخواهد مانع شود اما موبور به سرعت كفشهاي او را واكس ميزند. از نزديك صورت موبور را در تقلايي غريب ميبينيم. پيرمرد همچنان با ولوم سمعكش بازي ميكند. تا هر صداي احتمالي را بشنود.
گزل: كاشكي تو سربازي رفته بودي.
كاشكي تو رانندة تاكسي بودي. اونوقت مادرم منو ميداد به تو.
حالا واكسي در اوج تقلاي خود براي واكس زدن كفش گزل است. با دست حتي كف كفشش را پاك ميكند. پيرمرد تعجب كرده است. گزل هم روي زمين مينشيند و فرچة واكس را از دست موبور ميگيرد و كفش او را واكس ميزند. پيرمرد پاك كلافه شده است.
تاكسي در خيابان، شب.
تاكسي خالي است. مومشكي آن را ميراند. زني دست بلند ميكند. تاكسي ميايستد و زن سوار ميشود.
از ضبط تاكسي يك موسيقي سوزناك كه به نالة يك انسان شبيه است، پخش ميشود. تاكسي راه افتاده است. مومشكي ـ شوهر گزل ـ عكس همسرش را روي فرمان چسبانده كه با هر چرخش آن، عكس گزل به چرخش درميآيد.
زن مسافر: من يه زن تنهام. شما شب جايي رو نداري من پيش شما بمونم؟ (مومشكي ميچرخد و نگاهي به زن ميكند و ترمز ميكند و از گلفروش خياباني يك شاخه گل ميخرد و راه ميافتد. زن گمان ميبرد كه مومشكي گل را براي او خريده، دستش را دراز ميكند كه گل را بگيرد اما مومشكي اعتنايي نميكند.) تو هم مثل من تنهايي؟
مومشكي: (عكس گزل را نشان ميدهد.) زن من از تو خوشگلتره. دو سال عاشقش بودم. اين تاكسي را قسطي خريدم تا بتونم بگيرمش. من تنها نيستم. برو براي خودت يه فكر ديگه بكن.
ترمز ميكند تا زن پياده شود. زن پياده نميشود.
زن: من فقط تنهام، منظوري نداشتم. يه موقعي شوهر داشتم، بهم وفادار نموند. خيلي عاشقش بودم. منو ميبري زنتو ببينم؟
مومشكي پياده ميشود. در صندلي عقب را باز ميكند. لنگي را كه از داشبورت برداشته دور دستش ميپيچد و زن را بيرون ميكشد.
مومشكي: من به زنم قول دادم دستم به هيچ زني جز او نخوره.
زن تنها در خيابان كنار اسكلهاي رها شده است و تاكسي دور ميشود.
جلوي خانه و خانة گزل، ادامه.
تاكسي جلوي خانه پارك ميشود و مومشكي رقصكنان و آوازخوانان وارد خانه ميشود. خانة كوچكي است. زن در خانه نيست. مومشكي او را صدا ميكند و جوابي نميشنود. بعد گل را درون ظرفي ميگذارد و لباسش را عوض ميكند و خودش را در آينه نگاه ميكند و به موهايش دست ميكشد. كفشهاي از واكس برق افتادة گزل روبروي آينه است. مومشكي در آينه يكباره متوجه چيزي ميشود. ابتدا به آينه خيره ميشود. بعد ميچرخد و روبروي آينه را ميبيند. گزل در گوشهاي نشسته خوابيده است. مومشكي گل را برميدارد و در حالي كه آرام آواز ميخواند، به سمت او ميرود و گل را جلوي بيني گزل ميگيرد. گزل چشم باز ميكند.
خانة پيرمرد، همان زمان.
كنار قفس خالي، قفس ديگري است كه يك قناري در آن زنداني است. پيرمرد پشت ميزي كه پر از وسايل برقي و سيم و خرت و پرت است، نشسته است. سمعكش را به گوشش دارد و صداي گزل و موبور را ميشنود. بعد دوبار نوار را سر ميكند و از نو ميشنود.
پارك، روز بعد.
قفس در كناري است. پيرمرد ميكروفون و سيم را به صندلي پارك وصل ميكند. اما اين بار به قصد آن كه مكالمة آن دو را بشنود، مخفي ميشود. باز هم ابتدا واكسيِ موبور و سپس گزل ميآيند و روي نيمكتِ رو به روي نيمكت ديروزي مينشينند. پيرمرد نميتواند صدايشان را بشنود. هرچه ولوم سمعكش را ميپيچاند، فقط صداي آن پرندة زيبا را كه به دنبال دستگيري اوست، بيشتر ميشنود. گزل گلي را كه ديشب مومشكي آورده بود، به موبور ميدهد. بعد از جايشان برميخيزند و از كنار پيرمرد رد ميشوند. صداي گزل را پيرمرد وقتي از كنار او رد ميشود ميشنود.
گزل: امروز بايد زود برم. فردا بيا همون جا ناهارو با هم ميخوريم.
پيرمرد نيز با قفس و سمعكش سايه به سايه آنها ميرود.
ريل راهآهن، روز و شب.
گزل به راهآهني ميرسد كه به سمت مجتمع آپارتمانياي كه در آن سكونت دارد، امتداد يافته. موبور نگران ميايستد و دور شدن گزل را با چشمان حسرتبار دنبال ميكند. پيرمرد در پي گزل مسير راهآهن را تا در خانة او دنبال ميكند. گزل وارد خانه ميشود و پيرمرد ميايستد تا هوا تاريك ميشود و تاكسي مومشكي از راه ميرسد. پيرمرد جلو ميرود. از دور او را ميبينيم كه با مومشكي خوش و بش ميكند و به سمت خانه ميآيند.
پيرمرد: چه جوري بگم. . . من ديگه يه سني ازم گذشته. . . گاهي وقتها از اين كه يه چيزي رو به موقع نگفتم، پشيمون شدم. شما از صبح تا شب جون ميكَني كه زنتو خوشبخت كني. . . نه اين كه اون آدم بدي باشه ولي روزها كه شما نيستي با يه مرد ديگه تو اون پارك خلوت چيكار ميكنه؟
سكوتي برقرار ميشود. مومشكي گلي را كه در دست دارد، به بازي ميگيرد. بعد سعي ميكند به خودش مسلط شود.
مومشكي: راجع به زن من صحبت ميكنين؟
پيرمرد: پس شما اين گلها رو براش ميخرين؟
بعد گويي پشيمان شده باشد، ميرود. مومشكي او را با نگاه تعقيب ميكند و لحظهاي بعد به خانه ميرود. اما برخلاف شب قبل آواز نميخواند و كليد در را آهسته ميچرخاند و بيصدا و ناغافل وارد خانه ميشود.
خانه گزل، ادامه.
صداي آواز گزل از حمام ميآيد و بخار از زير در بيرون ميزند. گزل آوازي ميخواند كه مفهوم آن اينست: «من عشق ترا مثل يك راز در قلبم نگه ميدارم.»
«تو گريه نكن، قلبم نميتواند گرية ترا تحمل كند.»
«بگير. قلبم مال تو باشد. اگر قلبم پيش من باشد، ميميرم.»
مومشكي با ترديد سراغ كيف دستي زنش ميرود. در كيف جز يك دستمال سفيد كه روي آن گلي سرخ رنگ گلدوزي شده چيزي نمييابد. مومشكي روبروي آينه ميايستد و به تصوير غمزدة خودش نگاه ميكند. صداي آواز گزل همچنان ميآيد.
خيابان و تاكسي، روز بعد.
گزل با سبدي كه وسايل پختن غذا در آن است از خانه بيرون ميآيد. مومشكي درون تاكسي است او را از كمي عقبتر تعقيب ميكند. گزل جلوي تاكسيها را ميگيرد. مومشكي طاقت نميآورد و تاكسي را راه مياندازد و جلوي گزل ترمز ميكند. گزل ابتدا اسم جايي را كه ميخواهد برود ميگويد. بعد كه شوهرش را ميبيند جا ميخورد و مجبور ميشود سوار تاكسي شود.
مومشكي: كجا ميري؟
گزل: ميخوام برم خريد.
مومشكي: چرا چيزي ميخواي نميگي من بخرم؟
گزل: آخه حوصلهام توخونه سر ميره.
گزل را در جايي ديگر پياده ميكند.
مومشكي: زود برگرد خونه.
گزل براي او دست تكان ميدهد و ميرود. تاكسي دور ميزند و در پيچ خيابان بعدي يك جايي كه توقف ممنوع است، ترمز ميكند. تاكسي را رها ميكند و پياده به سمتي كه گزل رفته است، ميرود.
بازار، ادامه.
گزل از ميان ماهيها يك ماهي و از ميان سبزيها يك دسته سبزي و از نانوايي يك نان ميگيرد و سوار درشكهاي ميشود و در پيچ كوچهاي گم ميشود. مومشكي در پي درشكه بافاصله ميدود.
جنگل، دريا، ادامه.
گزل هيزمهايي را كه جمع كرده است با دست و زانو ميشكند و آنها را به آتشي كه افروخته، روشن ميكند. ماهيتابه را روي سنگهايي كه اجاقي ساختهاند، ميگذارد و ماهي را از سبدش بيرون ميآورد و درون ماهيتابه مياندازد. موبور سرميرسد. بساط واكسش را از درخت ميآويزد و جلو ميآيد. چشمش از چشم گزل به ماهي و ماهيتابه سر ميخورد. دستپاچه ميدود و ماهي را از ماهيتابه برميدارد.
موبور: فكر نكردي كه اين ماهي هم عاشق باشه؟ (گزل از حرف او به خنده ميافتد. اما موبور مصمم است و دور ميشود.) شايد تو دريا يكي منتظرش باشه. (به سمت دريا ميدود. گزل به دنبال او ميدود. هر دو از لاي درختها ميدوند. شال گردن موبور به شاخهاي گير ميكند و ميافتد. گزل آن را برميدارد و خود را به موبور ميرساند. موبور به دريا رسيده است. دو دستش را در دريا فرو مي برد. ماهي در حوضِ دست اوست. حالا كمكم جان ميگيرد و تكان ميخورد و جلوي چشمهاي گزل به دل دريا ميرود.) عشق زندهاش كرد!
گزل محو ماجراست.
موبور: (پاهايش را در آب ميگذارد.) اين دريا منو عاشق كرد. يه وقتي مينشستم لب دريا، عاشق بودم اما معشوقه نداشتم. تا تو رو ديدم.
گزل شال گردن موبور را روي دوش او مياندازد.
گزل: حالا هم معشوق نداري، چون منو از دست دادي.
و دوان دوان دور ميشود. موبور آرام به دنبال او مي رود. مومشكي آنها را از دور ميپايد.
محوطه درشكهها و راههاي پيچ در پيچ جنگل، ادامه.
گزل سوار درشكهاي ميشود و به سرعت دور ميشود. موبور مجبور ميشود به دنبال او بدود و كمكم خود را به موازات درشكه ميرساند. اسبها به شلاق درشكهچي با تقلا ميدوند. موبور هم سوار ميشود و شال گردنش را درميآورد و به خارج كادر دراز ميكند. پس از لحظهاي دست گزل روسرياش را وارد كادر موبور ميكند. موبور روسري او را به سرش مياندازد. در نماي بعد گزل شال گردن او را به سر كرده است و فقط چشمهايش بيرون است. اسبها ميدوند. كالسكهچي شلاق ميزند. باد روسري گزل را از گردن او با خود ميبرد و به شاخهاي گير ميدهد. صداي جيغ گزل و فرياد موبور ميآيد. از دور ميبينيم كه شال گردن موبور هم از باد روي هواست تا به روي روسري گزل ميافتد. اسبها شلاق ميخورند و ميدوند. مومشكي پيدايش ميشود و از پي كالسكه ميدود. صورت موبور عرق كرده است. اسبها، اسبها، اسبها. شلاق، شلاق، شلاق. گزل، موبور، گزل. به طور موازي با بازي شال گردن و روسري كه از باد درهم ميپيچند. مومشكي هنوز با دستة جكي كه در دست دارد به دنبال درشكه ميدود. هنوز شلاق در هوا فرود ميآيد. مومشكي بالاي درشكه است. با دستة جكي كه در دست دارد به سر موبور و گزل ميزند. جيغ گزل. فرياد موبور. فرياد مومشكي. شلاق درشكهچي. صورت اسبها كه ميدوند و درشكه را با خود به سمت دريا ميبرند.
خيابان و تاكسي، لحظاتي بعد.
مومشكي موبور را كول كرده به سمت تاكسي ميآورد و او را روي صندلي عقب مياندازد و پشت فرمان مينشيند. گزل روي صندلي جلو بيهوش است. تاكسي حركت ميكند. مومشكي نگران گزل است. او را صدا ميكند و قربان صدقهاش ميرود. اما گزل بيهوش است و مومشكي دستپاچه رانندگي ميكند.
موبور تكان ميخورد و ميخواهد به هوش بيايد كه مومشكي متوجه ميشود. ترمز ميكند و با دسته جك كه از زير داشبورت درميآورد، دوباره توي سر موبور ميزند. موبور از حال ميرود. تاكسي بوقزنان خيابانهاي مختلف را با سرعت در حالي كه خلاف جهت ميرود، طي ميكند.
بيمارستان، شب. درشكه، روز.
پيرمرد از راهرو ميگذرد و وارد اتاقي ميشود كه گزل در آن بستري است. با ورود پيرمرد گزل به او نگاه ميكند. پيرمرد جلو ميآيد و شرمنده شال گردن موبور را به دست گزل ميدهد.
پيرمرد: ببخشيد من فكر اينجاشو نميكردم.
گزل شال گردن را ميگيرد. بو ميكند. بعد آن را به هوا پرتاب ميكند. تصوير كوتاهي از شال گردن كه باد آن را از درشكه به هوا ميبرد.
دادگاه، روز.
دادگاه كوچكي برپا كردهاند. قاضي و عوامل دادگاه در جاي خود قرار دارند. در جايگاه تماشاچيان پيرمرد و مادر گزل نشستهاند.
مومشكي: رانندة خوبي بودم. هميشه جريمههامو به موقع پرداختم. مالياتمو دادم. به زنم وفادار بودم. همة زندگيم، زنم بود. وقتي اون به من خيانت كرد، من ديگه برام چيزي نمونده بود تا به خاطرش آدم آرامي باقي بمونم. هيچ وقت فكر نميكردم يه روزي قاتل باشم.
قاضي: (دسته جك تاكسي را به عنوان آلت قتاله در دست دارد.) شما به اعدام محكوم شدي. آخرين دفاع شما رو ميشنويم.
مومشكي: من از ناموسم دفاع كردم. اگه كاري نميكردم خودمو نميبخشيدم. من به وظيفهام عمل كردم. من راضيام، خوشبختم.
قاضي: اما من شخصاً ناراضيم. قاضي هيچ نفعي از اعدام نميبره. اين جامعه است كه نفع ميبره. منتهي دادگاه از حق زندگي افراد دفاع ميكند. هيچ كس به جز قانون حق گرفتن جان كسيرو نداره. . . چقدر دلم ميخواست تو رو آزاد كنم. من موقعيت تو رو درك ميكنم. اما كاري از دستم ساخته نيست. ولي چون خودت خودتو معرفي كردي نوع مرگتو ميتوني خودت انتخاب كني.
مومشكي: منو بندازين تو دريا. چون مادربزرگم ميگفت هركس توي دريا بميره يه بار ديگه به دنيا ميآد.
مادر گزل: (از جايش برميخيزد.) داماد منو نكشين. من ازش راضيام. اون دختر منو خوشبخت كرده بود.
قاضي روي ميز ميكوبد كه مادر گزل سكوت كند.
قاضي: ديگه حرفي نداري؟
مومشكي: چرا يه چيزي دلخورم ميكنه. من زنمو خوشبخت كرده بودم. اين همه زندگي براش فراهم كرده بودم. چرا عاشق يه واكسي شده بود؟ يه رانندة تاكسي چياش از يه واكسي كمتره؟ شما فكر ميكنين من از اون زشتتر بودم؟
دريا، كشتي، غروب.
يك كشتي در دريا پيش ميرود. چند ملوان، مومشكي را به عرشة كشتي ميآورند. يكي از آنها پرچمي را كه رويش ترازوي عدالت كشيده شده، با طناب بالا ميدهد. ملوانان دست و پاي مومشكي را مي گيرند و او را درون تابوتي ميگذارند. در تابوت را ميبندند. اما به نظر ميآيد يكي از آنها در تابوت را درست چفت نميكند. بعد به فرمان سركردة ملوانان، تابوت به دريا پرتاب ميشود.
بيمارستان، روز.
دوربين در راهروي بيمارستان حركت ميكند. رفت و آمد جريان دارد. آوازي را كه گزل در حمام ميخواند، از راديو ميشنويم. دوربين به اتاقي كه گزل در آن بستري است ميرسد. مادر گزل كنارش نشسته است. گزل سكوت كرده است و در چشمهاي مادرش خيره شده. لحظاتي به سكوت ميگذرد.
گزل: مادر چرا منو مجبور كردي با كسي كه دوست نداشتم ازدواج كنم؟!
مادر گزل: دخترم تو زندگي رو هنوز نميفهمي. همة زندگي عشق نيست. من اينو سه بار تجربه كردم.
دوربين دوباره از راهرو، از همان جايي كه بار پيش حركت كرده بود راه ميافتد. هنوز صداي همان آواز ميآيد. در راهرو رفت و آمدي نيست وقتي دوربين به اتاق ميآيد، گزل تنهاست. برميخيزد. شيشه قرص را در دستش خالي ميكند و چند تا چند تا در دهانش ميگذارد و با جرعههاي آب آنها را پايين ميدهد. آن وقت از توي كمد، لباسهايش را درميآورد و ميپوشد. آرام به راهرو نگاه ميكند و از اتاق خارج ميشود.
بازار، دريا، ادامه.
گزل به بازار ميرود. يك ماهي ميخرد. خود را به لب دريا ميرساند. ماهي را توي حوضي كه با دستهايش ايجاد ميكند ميگذارد؛ اما هر چه منتظر ميماند ماهي جان نميگيرد. به ناچار ماهي را رها ميكند و ميرود.
محوطة درشكهها و جنگل، روز.
گزل به محوطة درشكهها ميرسد. چند بچه دورهگرد مشغول ساز زدن هستند. درشكهاي ميگيرد و بچهها را با خود سوار ميكند. درشكه حركت ميكند. حالا بچهها ساز ميزنند و درشكه ميرود و حال گزل كمكم بد ميشود. دلش را ميگيرد و از درد به خود ميپيچد. بچهها ساز ميزنند. تا به محوطهاي ميرسند كه گزل اجاق را بار پيش روشن كرده بود. پايين ميآيد و كنار اجاق سرد مينشيند. بعد آن را روشن ميكند و به درشكهاي كه ايستاده و بچههايي كه ساز ميزنند، خيره ميماند. بچهها ساز ميزنند. گزل كمكم حالش بدتر ميشود. از كيفش هرچه پول دارد درميآورد و بين درشكهچي و بچهها تقسيم ميكند و اشاره ميكند كه آنها بروند. بچهها سوار درشكه ميشوند و در حالي كه هنوز مينوازند با درشكه دور ميشوند. گزل رو به مرگ است به درشكهاي كه با خود موسيقي ميبرد نگاه ميكند. گويي ديگر نگاهش ثابت مانده است.
پارك، روز.
پيرمرد با وسواس خاصي بساطش را ميچيند. ميكروفون كوچكي را به قفس وصل ميكند و سيم آن را به سمعكش متصل ميكند و لاي درختها مخفي ميشود. صداي پرنده از ضبط كوچك همراه پيرمرد پخش ميشود و مشابه همان صدا از لاي درختان به پاسخ شنيده ميشود.
قطار، روز.
گزل سوار بر قطار ميآيد. دستفروشان در حال فروش اجناس خود هستند. فالگيري فال ميفروشد. پيرزني كه رو به روي گزل نشسته، فالي برميدارد و باز ميكند و آن را به دست فالگير ميدهد.
پيرزن: من سواد ندارم خودت برام بخون.
فالگير: منم سواد ندارم.
پيرزن: (رو به گزل) خانوم شما سواد داري؟
گزل اعتنايي نميكند. جواني كه دستش را به ميلهاي گرفته جلو ميآيد و فال را از دست پيرزن ميگيرد تا بخواند.
جوان: (از روي فال) « من
پري كوچك غمگيني را
ميشناسم كه در اقيانوسي مسكن دارد
و دلش را يك نيلبك چوبين
مينوازد آرام، آرام
پري كوچك غمگيني
كه شب از يك بوسه ميميرد
و سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد.[1]»
قطار ميايستد. گزل برميخيزد كه پياده شود.
پارك، ادامه.
گزل ميآيد. به اطراف نگاه ميكند و خود را به نيمكتي كه روي آن قفس است، ميرساند. آرام مينشيند و با كس ديگري كه روي نيمكت نشسته و ما هنوز او را نديدهايم صحبت ميكند. پيرمرد چون بار اول كنجكاو شده است و با ولوم سمعكش بازي ميكند. مدتي صداي آنها را نميشنود. بعد قطعهاي از سيمي را كه قطع شده، مييابد، آن را وصل ميكند. صدا شنيده ميشود.
گزل: كاشكي تو سربازي رفته بودي. كاشكي تو رانندة تاكسي بودي. اونوقت مادرم منو ميداد به تو.
صداي يك مرد: ميبيني خوشبختي به چي بستگي داره! به تاكسي داشتن! به سربازي رفتن.
توي صورت پيرمرد ميبينيم كه آنها از جايشان راه افتادهاند و از جلوي او رد ميشوند. وقتي پشت به پيرمرد ميشوند، آنها را ميبينيم. مرد، مومشكي است. ولي هنوز به خوبي معلوم نيست. پيرمرد به دنبال آنها راه ميافتد.
ريل راهآهن و جلوي خانة گزل، ادامه.
گزل به سمت خانهاش ميرود و مومشكي با نگاه حسرتبار گزل را كه روي ريلها دور ميشود، دنبال ميكند. پيرمرد راه ريل را به دنبال گزل ميرود. گزل وارد خانه ميشود و پيرمرد از جلوي خانة گزل به مومشكي كه روي ريل ايستاده نگاه ميكند. تاكسي شوهر گزل از راه ميرسد. در حالي كه اين بار موبور آن را ميراند. پيرمرد جلو ميرود و راهنمايي ميكند تا موبور تاكسياش را بهتر پارك كند. موبور پياده ميشود. پيرمرد با دست مومشكي را كه روي ريل ايستاده به او نشان ميدهد.
پيرمرد: شما اون مردو ميشناسين؟
موبور: كدوم مرد؟
مومشكي روي ريل دور ميشود و ديگر از پشت او را ميبينيم.
پيرمرد: اون مردي كه داره دور ميشه.
موبور: كدوم؟
پيرمرد: فكر كردم با خانوم شما نسبتي داره. ميدونين من تو پارك دنبال اينم كه يه جفت براي قناريام بگيرم. ولي خانوم شما حواس منو پرت كرده. الان يه مدته ميبينم با اين مرد. . . (ترديد ميكند.) ولش كن ميترسم كار بيخ پيدا كنه.
موبور: راجع به زن من صحبت ميكنين؟
پيرمرد: راجع به قناري خودم صحبت ميكنم. يه جفت داشت مرد. بعد يه روز اتفاقي تو پارك صداي يه قناري رو شنيدم. ميخوام بگيرمش قناريام از تنهايي دربياد. از وقتي جفتش مرده ديگه آواز نميخونه. شما خستهاين بايد برين خونه.
و خودش ميرود. در حالي كه موبور همانطور ايستاده است و به دورشدن او نگاه ميكند. وقتي ميخواهد به خانه برود از توي ماشين شاخة گلي را كه خريده است برميدارد.
خانة گزل، روز.
موبور وارد خانه ميشود. گزل در آشپزخانه غذا ميپزد و همان آوازي را ميخواند كه بار پيش در حمام ميخواند: «من عشق ترا مثل يك راز در قلبم نگه ميدارم. . .» موبور در آشپزخانه را باز ميكند. گزل او را ميبيند. سلام ميكند و به آشپزياش ادامه ميدهد. موبور گل به دست كنار آشپزخانه ميايستد.
موبور: امشب بريم خونة مادرت؟
گزل: چه خبره! تازه خونة مادرم بوديم.
موبور: توكه ميدوني من چقدر مادرتو دوست دارم. من تورو از مادرت دارم.
گزل به آوازخواندن خود ادامه ميدهد. موبور همان آواز را با او زمزمه ميكند. گزل آوازش را قطع ميكند و كاسهاي آب در ماهيتابه ميريزد كه صداي جزش به هوا ميرود و بياعتنا به موبور از جلوي او رد مي شود و به اتاق ميرود و در را ميبندد. موبور پشت در بستة اتاقي كه گزل در آن است، ميرود و چند بار او را صدا ميكند. جوابي نميشنود.
قطار، روز.
مومشكي در قطار دستفروشي ميكند. آبليموگير دستياش را در دل ليموها فرو ميكند. ليمو را با مشت فشار ميدهد و آب ليمو را در ليوان ميريزد و به دست مشتريها ميدهد.
تاكسي و قطار، ادامه.
گزل در خيابان ميآيد. موبور با تاكسي او را تعقيب ميكند. گلي كه موبور ديشب براي گزل آورده بود دست اوست. سوار قطار ميشود. موبور تاكسي را رها كرده و به دنبال گزل در آخرين لحظه سوار قطار ميشود. گزل روي نيمكتي مينشيند. موبور كنار اوست. گزل حيرتزده او را نگاه ميكند.
گزل: تو كجا بودي؟
موبور: تو كجا ميروي؟
گزل: ميرم خريد.
موبور: چرا چيزي ميخواي نميگي من بخرم؟
گزل: تنهايي حوصلهام تو خونه سرميره.
مومشكي متوجه آنها شده در قطار راه ميرود و براي فروش آبليمو فرياد ميزند. اما فقط چشمش به گزل است. دست يكي دو مشتري براي خريد آب ليمو به سمت او دراز ميشود؛ او به خود نيست تا آنها را ببيند. موبور متوجه او ميشود. او را صدا ميكند. مومشكي جلو ميرود. وسيلة آبليموگيري خود را در دل ليمويي فرو ميكند و ليمو را با مشت فشار ميدهد. چشمش به گزل است. گزل از واهمة شوهرش، رويش را از پنجره به بيرون ميدهد. ليوان در دست موبور است. مومشكي همچنان آبليمو ميگيرد و در ليوان خالي ميكند. طوري كه از ليوان سرميرود.
پارك، روز بعد.
پيرمرد در پي صيد پرندهاي است كه بالاي درختها ميخواند. مومشكي سرميرسد و كنار قفس مينشيند. پيرمرد خود را مخفي ميكند و ضبط صوتش را روشن ميكند. گزل هم از راه ميرسد و كنار او مينشيند. پيرمرد آماده شنيدن گفتگوي آنهاست كه لاي درختها موبور را ميبيند كه از تاكسياش پياده شده، دستة جكي در دست اوست و به سمت آنها ميآيد. پيرمرد خود را مخفي ميكند. صداي سازي كه از ابتداي صحنه ميآيد، نزديكتر ميشود. طوري كه پيرمرد به سختي ميتواند گفتگوي مومشكي و گزل را بشنود. صداي ساز مانع از آن است كه باز هم چيزي بشنود. حالا بچههاي دورهگرد درست روبروي پيرمرد ساز ميزنند. و از او پول طلب ميكنند. پيرمرد سعي ميكند بچهها را دور كند ولي آنها با سماجت مينوازند. موبور به گزل و مومشكي نزديك شده است. پيرمرد از عصبانيت سمعكش را از گوشش درميآورد. صداي ساز و صداي زمينه قطع ميشود. موبور به مومشكي حمله ميكند، بچهها همچنان بيصدا ساز ميزنند. گزل ميخواهد مانع حمله موبور به مومشكي شود كه ضربهاي به خودش ميخورد و نقش زمين ميشود. پيرمرد دوباره سمعكش را به گوشش ميگذارد. صداي بلند ساز به صحنه بازميگردد. دستة جك به دست مومشكي ميافتد. با چند ضربه موبور را از پاي درميآورد و ميگريزد.
دادگاه، روز.
قاضي و اعضاي دادگاه در جاي خود قرار دارند. در جايگاه تماشاچيان پيرمرد و مادر گزل نشستهاند.
قاضي: تو به مرگ محكوم شدي. دادگاه مايله آخرين دفاع تورو بشنوه.
مومشكي: من راضيام. در راه عشقي كه داشتم كشته ميشم.
قاضي: ولي دادگاه ناراضيه. دادگاه هيچ نفعي از اعدام كسي نميبره. اين جامعه است كه نفع ميبره. دادگاه از ناموس مردم دفاع ميكنه. هيچ كس به جز قانون حق گرفتن جان كسي رو نداره. شخصاً خيلي دلم ميخواست برات يه كاري بكنم.
مادر گزل: (برميخيزد) اون بايد به مجازاتش برسه. چند بار اومده بود خواستگاري دختر من. بهش گفتم تو اونو بدبخت ميكني. شوهر دخترم براش همه چيز فراهم كرده بود. دختر من هيچي كم نداشت. اين قاتل خوشبختي دختر منو گرفت.
قاضي با چكش به روي ميز ميكوبد كه مادر گزل ساكت شود.
قاضي: وصيتي نداري؟
مومشكي: من كسي رو جز خدا ندارم كه براش وصيت كنم. ميخوام بهش بگم (رويش را به آسمان ميكند.) خدايا تو دنيا خيلي خوش گذشت. اگه خواستي يه بار ديگه منو به دنيا بياري، همين جوري بيار.
قاضي: يعني از كاري كه كردي پشيمون نيستي؟
مومشكي: قبل از اين كه عاشق بشم خيلي زندگي سخت ميگذشت. از اين كه غير از اين مدت همة عمرمو عاشق نبودم پشيمونم. و از خدا معذرت ميخوام.
قاضي: دلم برات ميسوزه. اما نميتونم تو رو مجازات نكنم. قانون برات راهي نگذاشته. اما مرگتو ميتوني خودت تعيين كني. فقط نميتوني بخواي تو رو توي دريا بندازيم. چون يه تبصرهاي ما رو از اين كار منع ميكنه.
مومشكي: پس همون جايي كه عاشقي كردم ميخوام بميرم. زير اون درختي كه با معشوقم بودم.
قاضي: شخصاً يه سئوالي برام باقي مونده. شوهر اون زن هم از تو زيباتر بود؛ يه تاكسي داشت؛ تو، هم از اون زشتتري؛ هم دستفروشي؛ چي باعث شده تو رو ترجيح بده؟
مومشكي: منم نميدونم. ولي اگه ميشه خودشو بيارين ازش بپرسين تا يه بار ديگه ببينمش.
قاضي: (به روي ميز ميكوبد.) ختم دادرسي اعلام ميشود.
پارك، روز.
مومشكي را سوار بر درشكهاي ميكنند. دو درشكة ديگر او را اسكورت ميكنند. وقتي به كنار همان درخت هميشگي ميرسند، او را پياده ميكنند. دستهاي او با طناب از پشت بسته است. طناب اعدام را به گردن او مياندازند. درشكهچيها حمايل از گردن اسبها باز ميكنند. وقتي فرمان اعدام ميآيد، دستي طناب اعدام را ميكشد. اسبهاي رها شده به سمت دريا ميروند.
بيمارستان، روز.
دوربين در راهروي بيمارستان حركت ميكند. رفت و آمد به چشم ميخورد. وقتي به اتاقي كه گزل در آن بستري است، ميرسد، ابتدا پيرمرد و بعد مادر گزل آنجا را ترك ميكنند و گزل تنها ميماند. گزل لختي درنگ ميكند، برميخيزد و بيهوده به اينسو و آنسو ميرود؛ تا فكري به خاطرش ميرسد. به سراغ شيشه دواها ميرود. در آن را باز ميكند و به كف دست سرازير ميكند. قرصي در آن نيست. به دنبال چارهاي ديگر ميگردد.
دوربين دوباره از راهروي بيمارستان به سمت اتاقي كه گزل در آن است، حركت ميكند.
راهرو خلوت است و آرام آرام همان صداي آوازي كه گزل در آشپزخانه ميخواند، از راديو به گوش ميرسد. وقتي دوربين به اتاق ميرسد، گزل كف اتاق افتاده است.
پارك، روز.
پيرمرد لاي درختهاست. صداي افتادن در قفس را ميشنود. خود را به قفس ميرساند. قناري به دام افتاده است.
گزل روي صندلي نشسته، واكسي موبور هم ميآيد كنار گزل مينشيند. بساط واكس را به همراه دارد.
گزل: اون پيرمردو ميبيني؟ (موبور نگاه ميكند.) خيلي وقته دنبال ماست. دو دفعه تا حالا با شوهرم صحبت كرده. بيا از اين جا بريم.
برميخيزند و به عرشه كشتي مسافربري ميروند. پيرمرد كه قفس قناري را به دنبال دارد، پس از لحظهاي خود را به عرشه ميرساند. گزل و موبور كنار ديوارة كشتي ايستادهاند و با هم صحبت ميكنند. پيرمرد آرام آرام خود را به آنها نزديك ميكند. وقتي ميبيند آنها متوجه او شدهاند، نزديك تر ميرود.
پيرمرد: كفشهامو ميخوام واكس بزنم.
موبور او را به نشستن روي يك صندلي دعوت ميكند، كفشهايش را درميآورد و زير پاي پيرمرد پارچهاي پهن ميكند و كفشها را ميبرد.
موبور: الان ميآرم. اول بايد بشورمش.
وارد قسمت مسقّف كشتي ميشود. در آخرين لحظه از لاي در به گزل اشاره ميكند كه دنبالش برود. گزل ميرود. پيرمرد ميچرخد و گزل را ميپايد. كشتي لنگر ميگيرد. گزل و موبور همراه مسافران پياده ميشوند. پيرمرد همچنان منتظر مانده است.
خانه گزل، شب.
زنگ در به صدا ميآيد. گزل از آشپزخانه بيرون ميآيد و در را باز ميكند. پيرمرد پشت در است. گزل نميداند چه بگويد. پيرمرد برّوبرّ او را ورانداز ميكند. گزل در را ميبندد. پيرمرد بلافاصله زنگ ميزند. گزل همان طور پشت به در ميايستد. پيرمرد بارها زنگ ميزند تا گزل مجبور ميشود در را باز كند. باز هم پيرمرد چيزي نميگويد.
گزل: چي ميخواي؟
پيرمرد: كفشهام.
گزل: چرا هميشه دنبال من ميآي؟
پيرمرد: يه رازه.
گزل: كفشهات پيش من نيست.
گزل در را ميبندد. پيرمرد دوباره زنگ ميزند. گزل پشت به در مستأصل ميايستد. زنگ در مدام صدا ميكند. كمكم با دست و مشت هم به در كوبيده ميشود.
گزل از در دور ميشود و از گوشه خانه يك جفت كفش شوهرش را برميدارد، در را باز ميكند و كفشها را بيرون مياندازد و در را ميبندد. پيرمرد كفشها را به پايش ميكند. اندازه اوست. دوباره آنها را درميآورد و زنگ ميزند. در باز نميشود. بارها زنگ ميزند. در باز ميشود و گزل لاي در ميايستد و وحشتزده و عصبي او را نگاه ميكند.
پيرمرد: اين كفشها نوتر از كفشهاي منه. شما چطور راضي ميشين سر شوهرتون كلاه بذارين؟
گزل: خواهش ميكنم برين. نميخوام شوهرم چيزي بفهمه.
پيرمرد كفشها را پايش ميكند و ميرود.
جلوي خانة گزل، لحظهاي بعد.
تاكسي مومشكي از راه ميرسد. از ضبط آن صداي موسيقي بلند است. پيرمرد جلو ميرود و قبل از آن كه مومشكي پياده شود، به شيشه ميكوبد. مومشكي شيشه را پايين ميدهد.
پيرمرد: مرد حسابي پس تو كي ميخواي جلوي زنتو بگيري؟ تا حالا هفت دفعه با چشمهاي خودم ديدم كه وقتي تو سر كاري اون با يه مرد غريبه تو پارك معاشقه ميكنه.
مومشكي: زن من؟
پيرمرد: باور نداري صداشونو گوش كن.
از جيبش ضبط را درميآورد و از داخل آن نواري را بيرون ميكشد و به دست مومشكي ميدهد. مومشكي نوار را با ترديد نگاه ميكند. بعد نوار موسيقي را از ضبطش درآورده نوار جديد را ميگذارد. صداي پرنده ميآيد.
پيرمرد: جلوتره. (مومشكي نوار را جلوتر ميبرد اما باز هم صداي پرنده ميآيد.) خودم صداشونو ضبط كردم. لابد اونور نواره. (مومشكي آن روي نوار را ميگذارد و هر چه كنترل ميكند باز هم صداي پرنده ميآيد.) ميتوني همراه من بياي تو پارك ببينيشون.
خانة گزل، ادامه.
مومشكي وارد خانه ميشود. گلي را كه براي گزل خريده در دست دارد. گزل در آشپزخانه است. آوازي را زمزمه ميكند. مومشكي جلوي در آشپزخانه ميايستد. به گزل نگاه ميكند. گزل نگاه او را جور ديگري مييابد. وحشتزده ميشود. نگاه ميدزدد اما طاقت نميآورد. دوباره او را نگاه ميكند. مومشكي به چشم گزل خشمگين زل ميزند و گلبرگهاي گل را يكي يكي ميكند و به زمين مياندازد. بعد آرام كمربندش را از كمرش باز ميكند. دور دستش ميپيچد و به گزل حمله ميكند. گزل جيغ ميكشد و به خود او پناه ميبرد. مومشكي همچنان او را ميزند. گزل از آشپزخانه ميگريزد. دوربين رو به آشپزخانه ميماند. مومشكي به سراغ گزل ميرود. صداي شلاق و جيغ گزل و جا به جا شدن اشياء خانه ميآيد. غذاي روي چراغ ته گرفته و دود ميكند.
تاكسي، شب.
گزل خونين عقب تاكسي افتاده است و مومشكي رانندگي ميكند. ميچرخد و با نفرت گزل را نگاه ميكند و عكس او را كه روي فرمان چسبيده ميكند و با دندان جر ميدهد.
بيمارستان، ادامه.
پرستاري گزل را پانسمان ميكند. مومشكي نگاه ميكند.
پرستار: چي شده؟
گزل سكوت كرده است.
مومشكي: شوهرش زدهتش.
پرستار: چرا؟
مومشكي: از بس عاشقشه.
خانه گزل، ساعتي بعد.
گزل پانسمان شده به همراه مومشكي به خانه باز ميگردند. گزل ساكت در گوشهاي مينشيند. مومشكي جاي ديگري مينشيند. بعد برميخيزد. كمربندش را درميآورد و به دنبال گزل ميگذارد. گزل جيغ ميكشد و ميگريزد. دوربين آنها را از داخل آينه ميبيند. گاهي به دنبال هم از جلوي آينه رد ميشوند و گاهي آنها را نميبينيم. چيزي به آينه ميخورد و آينه ميشكند. حالا صدا ميآيد، اما در شكستگي آينه چيزي پيدا نيست.
تاكسي، لحظهاي بعد.
گزل با پانسماني كه ديگر از خون پر است، روي صندلي عقب افتاده است و مومشكي تاكسي را ميراند، آواز «من عشق ترا مثل يك راز در قلبم نگه ميدارم» از ضبط شنيده ميشود.
بيمارستان، لحظهاي بعد.
پرستاري ديگر پانسمان خوني گزل را باز ميكند، مومشكي ايستاده است.
پرستار جديد: چي شده؟
گزل ساكت است.
مومشكي: شوهرش زدهتش؟
پرستار جديد: چرا؟
مومشكي: از بس ازش متنفره.
خانه گزل، ساعتي بعد.
گزل با پانسمان جديد اما درماندهتر از پيش همراه مومشكي به خانه باز ميگردند. گزل از وحشت به پاي مومشكي ميافتد.
گزل: ديگه منونزن طاقتشو ندارم.
مومشكي: او را بلند ميكند و با مهرباني روي تخت ميخواباند. از كنار تخت برميخيزد و پردة پنجره را كنار ميزند. ديگر روز است. به آشپزخانه ميرود و چاقويي را برميدارد، در جيب ميگذارد و از خانه خارج ميشود.
پارك، روز.
موبور سرميرسد. آنها را ميبيند. ميخواهد بازگردد كه پيرمرد او را صدا ميكند.
پيرمرد: واكسي، واكسي.
موبور نزديك ميشود. ترديد ميكند، اما ميآيد.
مومشكي: بيا كفش منو واكس بزن.
موبور بساطش را پهن ميكند و كفش مومشكي را واكس ميزند. مومشكي انگشتش را در جعبه واكس فرو ميكند با همان دستي كه چاقو به دست دارد آرام به صورت موبور ميمالد. موبور به روي خودش نميآورد، و واكس كفش مومشكي را تمام ميكند. پيرمرد پاهايش را روي جعبه ميگذارد تا كفش او را واكس بزند. موبور صورتش را با شال گردن پاك ميكند و به مومشكي نگاه ميكند. صورت او را خون گرفته است و با چاقويي بازي ميكند. موبور مشغول واكس زدن كفش پيرمرد ميشود. پيرمرد جعبة واكس او را برميدارد و به تقليد از مومشكي واكسها را به جاهاي ديگر صورت موبور ميمالد. يكباره موبور برميخيزد و ميگريزد. مومشكي به دنبال او ميرود.
موبور در خيابان با صورت سياه شده از واكس ميدود و با شال گردن سياهيها را پاك ميكند. مومشكي به دنبال او ميآيد.
اسكله كشتيهاي مسافربري، ادامه.
موبور وارد اسكله ميشود و از روي ميلهاي كه مانع عبور مسافران بيبليط است، ميپرد و به سمت يك كشتي پهلوگرفته ميرود. مومشكي نيز از روي ميلهها ميدود. مأموري جلوي او را ميگيرد. مومشكي از جيبش چند اسكناس درآورده به جاي بليط توي دست مأمور ميگذارد و خود را به كشتي ميرساند.
جاهاي مختلف در كشتي، ادامه.
مومشكي در بين مسافران به دنبال موبور ميگردد او را نمييابد. در توالتها را يك به يك باز ميكند. موبور نيست. به روي عرشه ميرود. موبور نيست. در آخرين لحظه موبور را ميبيند كه خود را در پناه مانعي مخفي كرده به سمت او ميرود و حمله ميكند. زد و خوردي در ميگيرد كه هيچ لحظهاي از آن را نميتوانيم ببينيم. چرا كه مدام پشت موانعي پنهان ميشوند. حالا چاقو در دست موبور است. به سمت مومشكي ميرود. چاقو را روي گردن مومشكي ميگذارد. مومشكي خسته و تسليم است.
موبور: نميكشمت چون ما به دنيا نيومديم همديگه رو بكشيم. (چاقو را به او ميدهد.) اما حاضرم بميرم (دست مومشكي و چاقو را روي گردن خودش ميگذارد.) منو بكش. دست خودم نيست. نميتونم عاشقش نباشم.
رستوران عروسي، روز.
رستوران كوچك و شيكي كه مشرف بر درياست، براي مراسم عروسي آماده شده. گزل در لباس عروس در كنار موبور با لباس سفيد دامادي نشسته است. قاضي پيش آنهاست و مومشكي با همان لباس هميشگياش از مهمانان پذيرايي ميكند.
مادر گزل ميخواهد مراسم را ترك كند. مومشكي جلوي او را گرفته است و مجبورش ميكند كه حضور داشته باشد.
قاضي: مدتهاست كه دلم ميخواد به عنوان يه فرد زندگي كنم. يه عمر بود كه فقط نقش اجتماعيمو انجام ميدادم. از هفتة پيش كه خبر عروسي شما رو شنيدم، قضاوتو گذاشتم كنار. دفتر ازدواج باز كردم. قضاوت به درد كسي ميخوره كه به نتايج عمل مجرم فكر كنه، نه به دلايلش. هر گناهكاري رو محاكمه كردم و دلايلشو شنيدم، پيش خودم به اين نتيجه رسيدم كه اگه منم تو موقعيت اون بودم. . .
پيرمرد وارد رستوران ميشود. قفس قناريهايش را همراه دارد. به دنبال مومشكي ميگردد. از صداي سازي كه پخش ميشود دلخور است. خود را به مومشكي ميرساند.
پيرمرد: قناريهامو آوردم برات، از تنهايي درت ميآرن. ولي چرا اين كارو كردي؟
مومشكي او را كنار ميزي مينشاند. به قناريها نگاه ميكند. بعد چشم در چشم پيرمرد ميدوزد.
مومشكي: دو سال عاشقش بودم. شبها مياومدم پاي پنجره شون آواز ميخوندم. اون آب ميريخت سرم، منو بيشتر عاشق خودش ميكرد. وقتي بهم گفتي، زدمش. دوستش داشتم، چرا زدمش؟ چرا زدمش؟ (گريهاش ميگيرد.) اونم عاشق بود. وقتي من ميتونم عاشق باشم، چرا اون نميتونه عاشق باشه؟
پيرمرد طاقت شنيدن حرفهاي مومشكي را ندارد. گريهاش گرفته است. سمعكش را درميآورد و به صورت مومشكي نگاه ميكند. صدا از تصوير ميرود. مومشكي باز هم حرف ميزند، گريه ميكند و حتي گاهي ميخندد اما صداي او را نميشنويم. پيرمرد پا به پاي او ميخندد و گريه ميكند. بعد برميخيزد، سر ميز عروس و داماد ميرود. آنها را بدجوري نگاه ميكند و از عروسي خارج ميشود. با خروج او صدا به عروسي بازميگردد. مومشكي با قناريها سر ميز گزل ميرود.
قاضي: (دست به پشت مومشكي ميگذارد.) ميدوني ما شخصيتهاي واقعي نيستيم. هيچ كس ما رو باور نميكنه. تو بايد اين مردو ميكشتي. منم بايد تو رو اعدام ميكردم. زنتم بايد يه سرنوشت بدي پيدا ميكرد.
مومشكي حلقه را از دستش درميآورد و به دست گزل ميدهد.
مومشكي: بدش به هركي عاشقشي.
تاكسي در راه و جلوي خان
⚡ این پکیج دربهمن سال 1402 آپدیت شد⚡ ✨ با پول یک چیپس و پفک صاحب کسب و کار پردرآمد شوید✨ فقط تا مدت محدود سلام دوست خوبم اگه از زندگي و كارت رضايت نداري.. اگه از وضعيت روحي و بي پولي خسته شدي.. اگه احساس ميكني هميشه تو تمامي كارها بازنده اي و اعتماد به نفس پاييني ... ...
بسم الله الرحمن الرحیم ✓آپـدیـت جـدیـد فروردین مـاه ۱۴۰۳✓ **کسب درآمد از اینترنت روزانه تا ۲/۰۰۰/۰۰۰ میلیون تومان تضمینی و تست شده** ☆☆آموزش صفر تا صد کسب درآمد اینترنتی بالای ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ میلیون تومان ماهانه، پشتیبانی ۲۴ ساعته ۷ روز هفته، ۱۰۰%حلال شرعی، کاملاً واقعی و ... ...
یکی از مراحل عیب یابی و رفع عیب سیستم های الکتریکی و الکترونیکی خودرو، شناخت محل دقیق پایه ها و تست سیم و یا قطعه مربوطه می باشد بدین منظور تعمیرکاران از کتابچه ها و نقشه های متعددی استفاده می کنند در اختیار داشتن چنین نقشه هایی نیازمند صرف هزینه و مطالعه کتابهای تعمیراتی ... ...
دانلود نمونه سوالات کارشناس امور زمین با پاسخنامه قانون جلوگیری از خرد شدن اراضی کشاورزی و باغی به همراه جزوه + خلاصه نکات قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغی به همراه جزوه + خلاصه نکات قانون ضوابط واگذاری اراضی ملی و دولتی به همراه جزوه + خلاصه نکات به همراه نکات مهم و ... ...
دانلود طرح لایه باز اعلامیه ترحیم (11) دانلود طرح لایه باز اعلامیه ترحیم لطفا جهت دانلود فایل عملیات خرید را انجام دهید توجه داشته باشید بعد از اتمام خرید فایل در دو نسخه قابل دانلود می باشد 1- دانلود فایل از لینک 2 - دانلود فایل ازایمیل وارد شده توسط شما در صورت به ... ...
دانلود کتاب صوتی اندازگیری سنجش و ارزشیابی آموزشی دکتر سیف با فرمتmp3 کتاب اندازه گیری سنجش و ارزشیابی آموزشی از دکتر علی اکبر سیف یکی از کتاب هایی است که شما را با مفاهیم و اصطلاحات مهم حوزه های سنجش اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی آشنا می کند .دانشجویان و اساتید و ... ...
تمام اطلاعات و منابع مهم گنج یابی و دفینه یابی به زبان فارسی در این مجموعه موجود است. دانلود بزرگترین مجموعه آموزش کامل گنج یابی و نشانه های دفینه (پکیج دفینه و زیرخاکی مشک آبادی) مجموعه بزرگ و کم نظیر آموزش کامل گنج یابی در ایران، اولین کامل ترین پکیچ گنج یابی و نشانه ... ...
دانلود کتاب"صدای خود را آزاد کنید" نوشته : راجر لاو pdf+فایلهای صوتی تمرینی همراه کتاب با یادگیری تکنیکهای ساده راجر لاو هر کسی می تواند صاحب صدایی قوی برای صحبت کردن و صوتی زیبا برای خواندن شود. او با نظریه انقلابی و ارائه مفهوم صدای میانی،شما را به دنیای جدیدی از ... ...
دانلود pdf رایگان نمونه سوالات icdl با جواب، برای داوطلبانی که به دنبال آمادگی برای آزمون icdl هستند، بسیار مفید است. این فایلها حاوی بیش از 1500 سوال در موضوعات مختلفی از جمله کار با ویندوز، صفحهآرایی، اکسل، اکسس و… است که به صورت کاملاً رایگان در اختیار شما قرار میگیرد. ... ...
پکیج زبان اصلی متود صداسازی CVT: شامل کتاب 274صفحه ای به زبان انگلیسی + کتاب خانه صوتی (شامل 421 فایل صوتی برای مردان و 416 فایل صوتی برای زنان) + کتاب فارسی ترجمه شده (فقط دو فصل اول که پایه ای ترین مفاهیم این متود را تشکیل می دهند ترجمه شده است .)Complete Vocal ... ...
Langenscheidt Großwörterbuch Deutsch als Fremdsprache اگر با زبان آلمانی سرو کار دارید و تحقیق کرده باشید، حتما اسم موسسه Langenscheidt را شنیده اید. این دیکشنری که تقریبا تمام دبیران زبان آلمانی به بی نظیر بودن این دیکشنری هم عقیده هستند، دارای یکی از گسترده ترین دایره ... ...
عنوان کتاب: کلیدر (مجموعه کامل جلد 1 تا 10) نویسنده: محمود دولت آبادی گوینده: فیروزه غفوری پور فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 10 جلد کامل حجم کل فایل ها: 1560 مگابایت زبان: فارسی توضیحات: کتاب «کلیدر» نوشته محمود دولت آبادی است. کلیدرمشهورترین و بلندترین رمان ... ...
کتاب صوتی پاک زیستن انجمن معتادان گمنام NA درباره کتاب: هر روزی که ما پاک زیسته و اصول روحانی بهبودی را تمرین می کنیم, حقایق بیشتری آشکار می گردند. اولین نسخۀ کتاب پاک زیستن در سال 1983 نوشته شد اما آغاز این پروژه حتی به پیش از این تاریخ نیز مربوط می گردد. این ... ...
پکیج آموزش فعالسازی انرژی درون که به شما فعال کردن چاکرا ، کندالینی ، انرژی درمانی ، قدرت پرانا و خیلی آموزش های فوق العاده دیگر که در ادامه معرفی خواهند شد آموزش داده خواهد شد. شما با دو کتاب "انرژی درون" با 500 صفحه و "پرورش نیروهای درون" با 150 صفحه می باشند آشنا خواهید ... ...
بسمه تعالی پاسخنامه سوالات معاد شناسی و مرگ آگاهی در زندگی سایت نهاد 7 جلسه باهم، سوالات ترم جدید معرفی درس: در این درس حجت الاسلام مسعود عالی در 7 جلسه به آثار یاد مرگ در زندگی روزمره می پردازد موضوع این درس زندگی پس از مرگ است. استاد با گفتاری ساده و روان در این ... ...
عنوان کتاب: ترک آسان سیگار نویسنده: آلن کار مترجم: کاوس نویدان گوینده: علی همت مومیوند فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 17 حجم کل فایل ها: 100 مگابایت مدت زمان پخش: 9ساعت و 3 دقیقه زبان: فارسی توضیحات: کتاب صوتی ترک آسان سیگار نوشتهی آلن کار، پرفروشترین ... ...
دوره مربیگری c آسیا نخستین مدرک معتبری است که در AFC دارای اعتبار ویژه ای است و از نگاه این فدراسیون فردی به عنوان مربی شناخته میشود که مدرک این دوره مربیگری را اخذ کرده باشد .این دوره ، توسط مدرسین تایید شده از این نهاد و طی آموزش دو هفته ای برگزار میشود و شرکت کنندگان در ... ...
راه های مخ زنی دخترها این دفعه با یک سری مطالب نو اومدم خدمتتون و قبل از هر چیز باید بگم که این مطلب هیچ ربطی به خانمها نداره لطفا حتی سعی نکنن یه کمش هم بخونن چون در پایان من جلوی دستتون نیستم که دمپایی به طرفم پرتاب کنید(کار دیگه از دستتون بر نمی یاد) برای همین ... ...
گراندد تئوری (نظریه زمینه ای) روشی است که برای اولین بار در سال 1967 توسط دو محقق به نام گلیزر و اشتراوس مطرح شده است. این روش منجر به ایجاد شکل معروفی از تحقیق و بررسی در حوزه های آموزش و پژوهش سلامت شده است. در این روش تاکید بر روی نسلی از نظریه مبتنی بر داده است . به ... ...
تله کینزی یکی از رایج ترین و جالب ترین کینزی ها می باشد که شما به وسیله آن می توانید اجسام را با نیروی ذهن خود ، به حرکت در بیاورید. شاید تا الان مقالات و کتاب های زیادی در مورد تله کینزی خوانده باشید و با خود فکر کنید که این کتاب هم یکی از همان کتاب ها است ولی باید بدانید ... ...
روش تحقیق پدیدارشناسی Phenomenology هدف پژوهشگر از اجرای طرح تحقیق پدیدارشناسی آن است که معنی یک پدیده یا مفهوم مورد مطالعه را از نظر یک گروه افراد بررسی کند این روش جز روش های کیفی پژوهش بوده که به بررسی تجارب زیسته افراد در مورد یک پدیده خاص می پردازد لذا در این دوره ... ...
کتاب اسرار نشانه ها فهرست مطالب از نظر حقوقی دفینه چیست ؟ قبل از هر چیزی نشانه های دفینه را بشناسیم نشانه های دفینه چگونه رمز گشایی میشوند معانی آثار و علائم دفینه : درخت – بت خانواده – شیر – کوزه های خالی -اسب و اسب سوار – جای پا شکل چارق یا کفش – نماد دنده و ... ...
این مجموعه مناسب برای هنرجویان هنرستان های فنی و کاردانش و همچنین هنرجویان سازمان فنی و حرفه ای و سایر آموزشگاه ها جهت آمادگی آزمون می باشد مجموعه شامل 4 فایل PDF با بیش از 120 سوال به همراه جواب می باشد قسمتی از محتوای فایل جهت بررسی شما پیش از خرید در زیر نمایش داده ... ...
به نام خدا سلام این یک فایل اکسل میباشد که محاسبه وزن الکترود و وزن فیلر نسبت به سایز و ضخامت لوله را محاسبه میکند ، و بسیار دقیق میباشد و چندین بار امتحان شده ، روش کار بسیار ساده هستش سایز لوله رو انتخاب کرده و بعد ضخامت لوله و یا همون اسکیجول و جنس لوله که کربن هست ... ...
دانلود کتاب معلم نوو پریسما آ2 فایل به صورت pdf با کیفیت خوب و برای راحتی در تدریس یا آموزش کتاب نوو پریسما A2 می باشد. کتاب Nuevo Prisma A2 با ساختار جدید بر اساس متد قبلی این مجموعه جهت فراگیری زبان اسپانیایی ویژه بزرگسالان توسط انتشارات Editorial Edinumen به چاپ ... ...
در اینجا جزئیات اجرایی کمیاب از نحوه اجرا و نقشه های مقاوم سازی ستون بتنی با ژاکت فولادی را می توانید دانلود کنید... نقشه های دانلودی در فرمت فایل اتوکد dwg و قابل ویرایش هستند... شامل : دانلود دتایل اجرایی مقاوم سازی ستون بتنی با ژاکت فلزی نحوه اتصال بولت ها به ستون ... ...
عنوان جزوه: بیوشیمی بالینی (منابع علوم پایه) تعداد صفحات:109 فرمت جزوه:PDF توضیحات بیشتر در مورد جزوه : دانلود جزوه بیوشیمی بالینی که مربوط به دروس علوم پایه پزشکی می باشد. این جزوه در 109 صفحه آماده شده است و کیفیت بسیار بالایی دارد. لازم به ذکر است این جزوه اسکن ... ...
جزوه سیگنالها و سیستمها آماده برای دانلود مشخصات دانشگاه: صنعتی شریف استاد: دکتر بابایی زاده تعداد صفحات: 222 فرمت: پی دی اف PDF کیفیت: عالی حجم: 123 مگابایت نوع جزوه (تایپی یا دست نویس): دست نویس خوانا ... ...
کامل ترین کتاب آموزش پیرو کینزی که تا به الان وجود داشته است را اکنون می توانید از سایت کتابروید (کتابخانه قدرت های نهفته)دانلود کنید. مطمئن باشید با خواندن این کتاب شما پیرو کینزی را به صورت پیشرفته یاد خواهید گرفت و دیگر نیازی به جستجو در سایت ها یا خواندن مقالات نخواهید ... ...
*** دانلود نقشه های اجرایی سازه پل هوایی عابر پیاده به همراه جزئیات پل هوایی عابر پیاده در قالب یک فایل اتوکد قابل ارائه به سازمان مسکن و شهرسازی، سازمان راه داری و نظام مهندسی *** در این مجموعه برای شما دتایل کم نظیر و ارزشمندی از نقشه های اجرایی سازه مربوط به پل ... ...